گای ریچی به دور از هرگونه ارزشگذاری مثبت و منفی، کارگردانی شناخته شده است که ژانر اکشن و مدیوم آن را به خوبی میشناسند. فیلم جدید او Fountain of Youth با تیمی از ستارگان هالیوودی پا به میدان گذاشته اما به هیچ وجه جزو آثار قوی و جذاب او نیست. اثری بسیار کلیشهای و دست و پا شکسته است که سعی میکند دست به دامن ایدههای استفاده شده ژانر ماجراجویی شود. اما در پایان فیلمی بسیار معمولی و سطح پایین را تحویل مخاطبین خود میدهد.
فیلم چشمه جوانی (Fountain of Youth) محصول ۲۰۲۵، یک فیلم ماجراجویی اکشن و سرقت به کارگردانی گای ریچی و نویسندگی جیمز وندربیلت است که داستانی پرهیجان و پر از معماهای تاریخی را روایت میکند. فیلم داستان لوک پردو (با بازی جان کرازینسکی)، یک باستانشناس ماجراجو و بدنام را دنبال میکند که با سرقت یک تابلوی نقاشی مرموز از دست مجرمان در تایلند، وارد یک ماجراجویی خطرناک میشود. این تابلو حاوی سرنخهایی درباره مکان چشمه جوانی، چشمهای افسانهای است که گفته میشود جوانی ابدی و عمر جاودانه به ارمغان میآورد. لوک پس از سالها دوری، با خواهرش شارلوت (با بازی ناتالی پورتمن) که یک تاریخدان باهوش و متخصص در اساطیر باستانی است، متحد میشود.
این خواهر و برادر که روابطشان به دلیل گذشتهای پرتنش تیره شده، برای یافتن چشمه جوانی سفری جهانی را آغاز میکنند. سفر آنها از معابد باستانی در آسیا تا خرابههای تاریخی در اروپا و آفریقا امتداد مییابد. در این مسیر، آنها با معماهای پیچیده تاریخی، تلههای مرگبار و گروهی از دشمنان قدرتمند، از جمله یک سازمان مخفی که به دنبال چشمه برای اهداف شوم خود است، مواجه میشوند.
حال که خلاصه داستان را خواندید بگذارید جملهای را که به هنگام تماشای این فیلم در ذهنم تداعی شد را بنویسم. کل فیلم یک کانسپت است. یک ایده جذاب در ذهن که هرگز اجرایی نمیشود. در خلاصه داستان نشانههایی از کشف و معابد و غیره است اما در واقعیت هیچ هیجان و حسی در کار نیست. عملا هیچ یک از المانهای فیلم ساخته نشده و همهچیز حالت دکوراتیو را به خود گرفته است. شخصیت اصلی قصه یک تیپ است. شاید بر روی فیلمنامه او فردی ماجراجو، شنگول و شجاع به نظر برسد اما در بازی هیچ خبری از این ویژگیهای نیست. ناتالی پورتمن بر روی فیلمنامه یک باستان شناس حرفهای است اما در بازی ما با یک اکت ضعیف و کاراکتر تیپیکال طرف هستیم. این ها از ضعف خانم پورتمن نیست. همه ما اتفاق نظر داریم که بانو بیشک جزو برترین بازیگران زن تاریخ سینماست. اما فیلمنامه به قدری ضعیف است که بازیگر هرچه تلاش کند بازهم موفق نخواهد شد. میشود کل فیلم را در همین یک جمله خلاصه کرد که Fountain of Youth تیپ است. ایدههایش را از ایندیانا جونز وام گرفته و در تصویر معابد مصر و نقاشیهای مرموز و غیره دارد. اما هیچ یک از این اتفاقات هویت ندارند. تیمی که قهرمان قصه دور هم جمع کرده است را به یاد آورید. چهار پنج بازیگر دور هم جمع شدهاند و هیچکدام هویتی ندارند. چه کسی چه کاره است؟ تخصص اینها چیست؟ آیا واقعا تخصصشان برای مخاطب ساخته شده است؟ اینجا دقیقا نقطهای است که صنعت قاطی هنر میشود. ایدهای وجود ندارد. هنری وجود ندارد. همهچیز صرفا پول است. تلاش برای پول است. برای فروش. یک چیز سرهمبندی میشود تا جیبها خالی نباشد و وگرنه ایرادات فیلمنامه به قدری زیاد است که برای اشاره به تک تک آنها باید کل فیلمنامه را اینجا آپلود کنیم!
ژانر ماجراجویی بیس هنر است. هر مدیوم هنری مهمی همچون ادبیات، با خلق یک محیط ماجراجویانه مخاطبین خود را از اتاقهایشان بیرون آورده و به دل تاریخ و هیجان میبرند. برای ما ادبیات دوستان که کودکیمان با ژول ورن شکل گرفته، ماجراجویی نه تنها یک سرگرمی ساده بلکه هنری متعالی است. از همین رو ژانر ماجراجویی در یک ایده ساده و تصاویری از اهرام مصر ساخته نمیشود. قصه باید شخصیت داشته باشد. شخصیت مخاطب را همراه خود کرده و در کنار هم به سفری هیجانانگیز بروند. سفری که در آن هر کشف، هر شکست و هر پیروزی طعم هنری داشته باشد و حس خلق کند. Fountain of Youth کدام یک از اینها دارد؟ نه شخصیتی هست که مخاطب را همراه داستان کند و فیلمنامهای وجود دارد که هر کشف را معنا دار کند. هیچ یک از کشفهای درون فیلم در مخاطب حس تولید نمیکند. نقاشی که سالها در پی آن بودند در چند دقیقه پیدا شده و حتی بازیگران نیز موفق نمیشوند کمی از مخاطب حس بگیرند. در سینما دروغ را راحت و سریع میشود فهمید. گای ریچی با اینکه آثار خوب کم ندارد، اما اینبار نیامده تا یک فیلم خوب تحویلمان دهد. آمده وقتمان را بگیرد و از در دیگر با جیب پُر پول بیرون برود.
هرچند وقت یکبار چندین فیلم اکشن هیجانی و ماجراجویانه بر روی پرده میرود. این آثار در اوج بیارزشی قابل تماشا بوده و مخاطب را سرگرم میکند. مثلا فیلم Red Notice را در نظر بگیرید. تقریبا چیزی شبیه به همین فیلم ماست. با این تفاوت که در اوج بیارزشی چند ساعت سرگرمی را به همراه دارد. کمدی به لطف رایان رینولدز ساخته شده است. اما در Fountain of Youth حتی این کمدی هم دست و پا شکسته است. جان ندارد و فضا خلق نمیکند. عملا بازی و دیالوگهای جان کرازینسکی خندهدار و بامزه نیست. اکشن که به نوعی تخصص گای ریچی است، در این فیلم تعریفی ندارد. نبردهای تن به تن در سادهترین سطح خود هستند. استفاده از اهرام مصر که گویا مخرج مشترک تمام فیلمهای ماجراجویانه هست هم کمکی به فیلم نکرده. در اصل یکی از انتقادات اصلی به فیلم، همین شباهت بیش از حد آن به آثار کلاسیک ژانر ماجراجویی مانند سری ایندیانا جونز است. برخی منتقدان معتقدند که فیلم فاقد نوآوری است و در سایه آثار مشابه، حرفی تازه برای گفتن ندارد. به قول یکی از نقدها: تا وقتی سهگانه اول ایندیانا جونز وجود دارد، هیچ ضرورتی برای دیدن این فیلم نیست.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم در ایجاد حس فوریت و تعلیق در داستان چندان موفق نیست. معماها و موانع گاهی به صورت مکانیکی و قابلپیشبینی حل میشوند که باعث کاهش هیجان در بخشهایی از فیلم میشود. تلاش فیلم برای ترکیب کمدی، اکشن و درام گاهی به ناهماهنگی منجر شده است. لحظات کمدی که باید به کاهش تنش کمک کنند، در برخی موارد از جریان داستان جدا میافتند و طنز آنها به دل نمینشیند. موسیقی متن فیلم، اگرچه در برخی لحظات حماسی و تأثیرگذار است، اما گاهی بیش از حد به موسیقی آثار مشابه (مانند ایندیانا جونز یا دزدان دریایی کارائیب) شباهت دارد و هویت مستقلی ارائه نمیدهد. ریتم تند تدوین، امضای گای ریچی، در سکانسهای اکشن به خوبی عمل میکند، اما در بخشهای دراماتیک گاهی شتابزده به نظر میرسد و فرصت تأمل به مخاطب نمیدهد. تنها چیز جذابی که شخصا برای من جالب بود شوخیهای جان کرازینسکی و ایزا گونزالس بود. شوخیهایی که به دور از فضای تیپیکال فیلم، نوعی حس سینمایی را منتقل میکرد.
نمره نویسنده به فیلم: ۴ از ۱۰
نظرات کاربران