فیلم «زنی در حیاط» به کارگردانی ژائومه کولت-سرا و نویسندگی سام استفناک، یک تریلر روانشناختی است که در سال ۲۰۲۵ اکران شد و با ترکیبی از تعلیق، درام خانوادگی و عناصر ماوراءالطبیعه، تلاش میکند مخاطب را به سفری پرتنش در مرز میان واقعیت و توهم ببرد. این فیلم با بازی درخشان دنیل ددویلر در نقش رامونا، مادری که با تروما و انزوای پس از یک حادثهی ویرانگر دستوپنجه نرم میکند، و حضور مرموز اوکوی اوکپوکواسیلی در نقش زنی سیاهپوش، سعی دارد فضایی منحصربهفرد در ژانر وحشت روانشناختی خلق کند. در این نقد، به جنبههای مختلف فیلم از داستان، کارگردانی، بازیگری، و مضامین زیرلایهای گرفته تا نقاط قوت و ضعف آن میپردازیم.
داستان «زنی در حیاط» حول محور رامونا (با بازی دنیل ددویلر) میچرخد، مادری که پس از یک تصادف رانندگی که منجر به مرگ همسرش و از دست دادن توانایی حرکتیاش شده، در خانهای روستایی و منزوی با دو فرزندش، لیلی (آلسیا آدامز) و جیکوب (جیمز مارتین)، زندگی میکند. این خانواده که هنوز در سوگی که مدت زیادی از آن نگذشته است، به سر میبرند، با ظهور ناگهانی زنی سیاهپوش (اوکوی اوکپوکواسیلی) در حیاط خانهشان مواجه میشوند. این زن مرموز، بدون توضیح و با گفتن جملاتی مبهم مانند «امروز، روز (روز موعود)است»، آرامش شکنندهی خانواده را به هم میریزد.
این فیلم دو وجه از زندگی رامونا را به تصویر میکشد. یک وجه مربوط به زندگی واقعی رامونا است. وجه دیگر در بُعد ماوراییای که حضور زنِ مرموز به وجود آورده است به نمایش در میآید.
حال، حضور زنِ مرموز و مواجهه با او مسئله فیلم را آغاز میکند. این زن واقعا کیست؟ اینجا چه میکند؟ چه میخواهد؟ راهِ مقابله با او چیست؟ حضور او قرار است چه دستاوردی مثبت یا منفیای داشته باشد؟
ساختار داستانی فیلم در «فضای بسته»
این نوع ساختار داستانی در اغلب فیلمهای ژانر وحشت اجرا میشود و برای مخاطب قطعا آشناست. مانند فیلمهای «کلبه وحشت»، «درخشش»، «بابادوک»، «اره» و …
در این ساختار شخصیتها در یک فضای محدود و بسته، گرفتار و توسط یک یا چند عامل وحشتآور در بیرون یا داخل فضا تهدید میشوند. این ساختار بر قدرت ایجاد تنش و ترس میافزاید و مخاطب را در حالتی از تعلیق درباره سرنوشت شخصیتها قرار میدهد. محدودیت فضا، احساس ناامیدیِ شخصیتها را افزایش میدهد و حس ترس را در مخاطب تشدید میکند. در ساختار «در بسته» روان شخصیتها مورد تهدید واقع میشود و حس اظطراب و جنون را به مخاطب القا میکند. اغلب در این ساختار از ژانر وحشت، شخصیتهای اصلی دارای رازی مگو هستند که شرایطِ پیش آمده، آن را برملا میکند؛ مانند فیلم ایرانی « طلسم».
گاهی برملا شدن راز، تهدید را خنثی میکند و گاهی هم روند فیلم به گونه دیگری است و حتی با برملا شدن راز، همچنان تهدیدها خنثی نمیشوند؛ زیرا گاهی این تهدیدات به کیفر گناهی در گذشته است و در این ساختار شخصیت میفهمد که این مجازات از برای کدام اشتباه یا گناه است!
در فیلم « زنی در حیاط» نیز ساختار «در بسته» شکل میگیرد. از ابتدا برقهای خانه قطع شده، فرزند پسر تلفنِ همراهِ خود را شکسته و خانه در روستایی واقع شده که همسایه نزدیکی ندارد. با حضور زنی مرموز در حیاطِ خانه، آرانش و امنیت خانواده تهدید میشود و علیرغم تلاشِ رامونا برای ارتباط با دنیای پیرامون، چارهای جز حبس شدن در خانه پیشِ رویش نمیماند. زنِ مرموز با حضورش رامونا را دچار ترس میکند و عدم دسترسی به کمک، دایره محاصره را برای رامونا تنگ میکند. رامونا راهی جیز حبس اجباری خانوادهاش ندارد.
یکی از ویژگیهای ساختار «در بسته» تاثیر وحشتآور بر روان شخصیتها است. مخصوصا اگر شخصیتها از همان ابتدا دوار غم، سوگ، و تروما باشند. برای فیلم «زنی در حیاط» این گونه است. رامونا سوگوار مرگ همسرش است. با توجه به زخمها و جراحتهای او و کارت تسلیتی که دریافت میکند، میفهمیم که مدت زیادی از مرگ همسرش نگذشته است. جراحتهای رامونا و ماشین اوراق در پارکینگ روشن میکند که رامونا همسرش را در یک سانحه تصادف از دست داده است و خود نیز به طرز وحشتناکی آسیب دیده است.
فیلم با صحنهها و مکالماتی در خانواده آغاز میشود که شکننده بودنِ روان خانواده را واضحا به تصویر میکشد. حال زنی وارد حریم خانه شده که بر مشکلات، رازها و تروماهای خانواده آگاه است. در یک حالت نرمال هم آگاهیِ یک فرد مرموز و ناشناخته از رازها و تروماهای یک خانواده، آرامش آن خانواده را برهم میزند. روانِ رامونا بازیچهی حضورِ زنِ مرموز میشود و از این لحظه ژانر وحشت روانشناختی شکل میگیرد. رامونا با ترسها، رازها، تروماها و خواستههای خودش مواجه میشود. زنِ مرموزِ بیرون از خانه رامونا را با خودش روبهرو میکند. رامونا کلافه از وضعیتِ پیش آمده، سعی دارد خود را حفظ کند، رازهایش را برملا نسازد، خواستههایش را پنهان کند و به آخرین چیزی که برایش مانده دل خوش کند. اما رامونا دچار توهم میشود و حالتی از جنون را تجربه میکند. زنِ مرموز از رازی مگو برای فرزند پسر سخن میگوید و تلاشهای رامونا بینتیجه میماند در این موقعیت راز برملا میشود اما همچنان تهدید پا بر جاست. خواستهای مگو هنوز مشخص نشده است. زن محاصره را تنگتر میکند و ذره ذره وارد خانه میشود. این لخظه نقطه عطفی برای فیلم به شمار میرود. زنِ مرموز با رامونا یکی میشود و رامونا را با خودِ واقعیاش روبهرو میکند. رامونا به مرگ همسرش میاندیشید، همانگونه که به مرگ خودش میاندیشد یا لحظاتی که از سر کلافگی به قتل دخترکش میاندیشد. رامونا با همه چیز روبهرو میشود و زنِ مرموز او را به سمت خواستهاش که خودکشی است، راهنمایی میکند. رامونا نگران آینده فرزندانش است و زنِ مرموز به او مینمایاند که آینده فرزندانش بدون او بهتر است.
رامونا فرزندانش را از خانه بیرون میفرستد. زنِ مرموز به رامونا برای خودکشی کمک میکند اما رامونا خودکشی نمیکند. فرزندانش برمیگردند. به نظر میآید که رامونا قلبا از خودکشی منصرف شده و نیروی مضاعفی برای زندگی در خود احساس میکند. اما نکته اینجاست که نابودیِ زنِ مرموز کاملا رخ نداده است؛ چون ان زنِ مرموز وجهه تاریک خودِ رامونا بود که روزی امکان برگشت دارد…
کارگردانی و فضاسازی: هنر خلق تعلیق
ژائومه کولت-سرا، که پیشتر با فیلمهایی مانند «یتیم» (Orphan, 2009) و «آبهای کمعمق» (The Shallows, 2016) توانایی خود را در خلق تعلیق و اتمسفرهای دلهرهآور نشان داده، در «زنی در محوطه» نیز از این مهارت بهره میبرد. او با استفاده از قاببندیهای دقیق و نورپردازی کمجان، حس انزوا و ناامنی را بهخوبی منتقل میکند. خانهی روستایی رامونا، با پنجرههای بزرگ و جنگل تاریک اطرافش، بهعنوان یک شخصیت مستقل در فیلم عمل میکند. این فضا نهتنها مکانی برای روایت داستان است، بلکه بازتابی از وضعیت روانی رامونا و خانوادهاش به شمار میرود.
یکی از تکنیکهای برجستهی کولت-سرا، استفاده از زوایای دوربین برای القای حس تهدید است. برای مثال، در سکانسهای اولیه که زن سیاهپوش برای اولین بار در حیاط دیده میشود، دوربین از زاویهی دید رامونا و از پشت پنجره فیلمبرداری میکند، گویی مخاطب نیز همراه با او در حال جاسوسی از این حضور مرموز است. این انتخاب بصری، حس کنجکاوی و ترس را بهطور همزمان در مخاطب برمیانگیزد.
موسیقی متن فیلم، ساختهی آهنگسازی کمتر شناختهشده اما بااستعداد، لورن بالف، نیز نقشی کلیدی در تقویت اتمسفر دارد. استفاده از صداهای مینیمال، مانند نالههای بادی در جنگل یا طنینهای آرام پیانو، بهجای موسیقیهای پرزرقوبرق معمول ژانر وحشت، به فیلم کیفیتی ظریف و در عین حال تهدیدآمیز میبخشد. این انتخابها، فیلم را از کلیشههای رایج ژانر دور کرده و به آن هویتی متمایز میدهد.
بازیگری: ستونهای احساسی فیلم
دنیل ددویلر، که پیشتر در فیلمهایی مانند «ایستگاه فروتویل» و «تا زمانی که» درخشیده بود، در نقش رامونا اجرایی بهیادماندنی ارائه میدهد. او با ظرافت، طیف گستردهای از احساسات را به نمایش میگذارد: از شکنندگی و اندوه یک مادر سوگوار گرفته تا خشم و عزم برای محافظت از فرزندانش. یکی از بهترین لحظات بازی او، سکانسی است که رامونا در مواجهه با زن سیاهپوش، با وجود ناتوانی جسمیاش، خود را سپر فرزندانش میکند. این لحظه نهتنها قدرت درونی شخصیت را نشان میدهد، بلکه به شکلی نمادین به استقامت زنان در برابر ناملایمات اشاره دارد.
اوکوی اوکپوکواسیلی در نقش زن سیاهپوش، با حضوری کمدیالوگ اما تأثیرگذار، نقشی کلیدی در خلق حس رازآلودگی فیلم ایفا میکند. نگاههای نافذ و حرکات آرام اما تهدیدآمیز او، این شخصیت را به موجودی فراتر از یک انسان معمولی تبدیل میکند. آیا او یک روح است؟ یک تجلی از ضمیر ناخودآگاه رامونا؟ یا صرفاً یک مزاحم واقعی؟ فیلم بهصورت عمدی این پرسشها را بیپاسخ میگذارد، و این ابهام تا حد زیادی به لطف بازی اوکپوکواسیلی باورپذیر میشود.
بازیگران مکمل، از جمله آلسیا آدامز و جیمز مارتین در نقش فرزندان رامونا، نیز عملکردی قابلقبول ارائه میدهند، اگرچه نقشهایشان بهاندازهی رامونا و زن سیاهپوش عمیق نیست. رابطهی میان رامونا و فرزندانش، بهویژه در لحظاتی که ترس از تهدید خارجی آنها را به هم نزدیکتر میکند، بهخوبی حس همبستگی خانوادگی را منتقل میکند.
یکی دیگر از مضامین جالب فیلم، مفهوم «خانه» بهعنوان فضایی دوگانه است: هم پناهگاه و هم زندان. خانهی رامونا، با پنجرههای بزرگ و دیوارهای چوبی، در ابتدا بهعنوان مکانی امن به تصویر کشیده میشود، اما با ورود زن سیاهپوش، به فضایی تهدیدآمیز تبدیل میگردد. این تضاد، به شکلی نمادین، به وضعیت روانی رامونا اشاره دارد که در آن امنیت و ترس در هم تنیده شدهاند.
نقاط قوت: تعلیق و هویت بصری
«زنی در حیاط» در خلق تعلیق و اتمسفر موفق عمل میکند. استفادهی هوشمندانه از صداها، نورپردازی و طراحی صحنه، مخاطب را در جهانی غرق میکند که هر لحظه ممکن است اتفاقی غیرمنتظره رخ دهد. سکانسهای شبانه، بهویژه لحظههایی که زن سیاهپوش در تاریکی حیاط ظاهر میشود، از نظر بصری بسیار تأثیرگذار هستند.
بازیگری، بهویژه عملکرد ددویلر و اوکپوکواسیلی، ستون اصلی فیلم است. ددویلر بهخوبی توانسته شخصیتی چندلایه خلق کند که هم آسیبپذیر است و هم مقاوم، و این تعادل به فیلم عمق احساسی میبخشد. اوکپوکواسیلی نیز با حداقل حضور، تأثیری حداکثری میگذارد و شخصیتش را به یکی از بهیادماندنیترین عناصر فیلم تبدیل میکند.
نگاه زنانهی فیلم نیز یکی از نقاط قوت آن است. در دورانی که ژانر وحشت اغلب به کلیشههای جنسیتی متکی است، «زنی در حیاط» با تمرکز بر تجربهی یک مادر تنها و چالشهای او، روایتی تازه ارائه میدهد. این دیدگاه، بهویژه در سکانسهایی که رامونا با وجود محدودیتهای جسمیاش برای محافظت از فرزندانش تلاش میکند، بسیار قدرتمند است.
نقاط ضعف: ابهام بیش از حد و روایت ناتمام
با وجود نقاط قوت، «زنی در حیاط» از برخی ضعفهای ساختاری رنج میبرد. یکی از مشکلات اصلی، ابهام بیش از حد در روایت است. اگرچه ابهام در ژانر وحشت روانشناختی میتواند نقطه قوت باشد، در این فیلم گاهی به گنگی منجر میشود. برای مثال، انگیزهها و پیشینهی زن سیاهپوش تا پایان فیلم مبهم باقی میماند، و این ابهام بهجای تقویت معما، گاهی حس ناتمام بودن داستان را القا میکند.
علاوه بر این، فیلم در پرداخت به مضامین عمیقتر مانند تأثیر تروما یا نقش هویت زنانه، گاهی سطحی عمل میکند. در حالی که ایدههای جالبی مطرح میشوند، این ایدهها بهطور کامل بسط داده نمیشوند و در حد اشاره باقی میمانند. این مشکل بهویژه در مقایسه با آثاری مانند «وراثت» (Hereditary, 2018) یا «مرداب» (The Marsh, 2006) که به شکلی عمیقتر به تروما و روابط خانوادگی میپردازند، آشکارتر میشود.
یکی دیگر از نقاط ضعف، ریتم ناهموار فیلم است. نیمهی اول فیلم با تعلیق و رمز و راز پیش میرود، اما در نیمهی دوم، با معرفی پیچشهای داستانی و رازهای خانوادگی، ریتم کمی کند میشود و برخی سکانسها بیش از حد کشدار به نظر میرسند. این موضوع میتوانست با تدوین دقیقتر یا کوتاه کردن برخی صحنههای فرعی برطرف شود.
علاوه بر این، حضور زن سیاهپوش میتواند بهعنوان نمادی از سایههای روانشناختی رامونا تفسیر شود. او شاید تجلی احساس گناه، ترس از آینده، یا حتی بخشی از هویت ازدسترفتهی رامونا باشد. این خوانش، فیلم را از یک تریلر ساده به اثری با لایههای روانکاوانه ارتقا میدهد و آن را به اثری قابل تأمل تبدیل میکند.
نتیجهگیری: فیلمی ناقص اما تأثیرگذار
«زنی در حیاط» فیلمی است که در لحظات اوج خود، با بازیهای قوی، فضاسازی نفسگیر و مضامین زنانهی جذاب، مخاطب را به خود جلب میکند. با این حال، ابهام بیش از حد، ریتم ناهموار و عدم پرداخت عمیق به برخی مضامین، مانع از تبدیل شدن آن به یک شاهکار میشود. این فیلم برای کسانی که به دنبال یک تریلر روانشناختی با اتمسفری قوی و داستانی مرموز هستند، تجربهای رضایتبخش ارائه میدهد، اما ممکن است مخاطبانی که به دنبال پاسخهای روشن یا روایتی منسجمتر هستند را کمی ناامید کند.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰
نظرات کاربران