نیلی بلاگ

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟

فاز پنجم دنیای سینمایی مارول بالاخره با اکران فیلم Thunderbolts به پایان رسید. فیلمی که روندی متفاوت را نسبت به دیگر آثار چند سال اخیر مارول در پیش گرفت که ماحصل آن نظرات مثبت از سوی مردم و منتقدان و البته شکست تقریبی در باکس‌آفیس جهانی بود.

تبلیغات

پیش از اینکه به نقد و بررسی خود فیلم *Thunderbolts بپردازم باید نگاهی گذرا به وضعیت دنیای سینمایی مارول (MCU) در چند وقت اخیر بیندازیم چرا که هر اثری از دنیای سینمایی مارول جزئی از یک کلّ بزرگتر است که احتمالا به سبب آشنایی با آثار مارول ارتباط آنها با یکدیگر را به خوبی می‌دانید.

فاز پنجم دنیای سینمایی مارول از سال ۲۰۲۳ و با فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania آغاز شد که سومین فیلم از سه‌گانۀ مردمورچه‌ای محسوب می‌شد. این فیلم زمانی اکران شد که عملکرد مارول در فاز چهارم به شکلی گسترده مورد انتقاد قرار گرفته بود. منتقدانِ مخالف جدی سینمای مارول که مثل همیشه به چنین آثاری توپیدند و اما مهم‌تر از آن، خود طرفداران سینمای مارول بودند که از عملکرد این کمپانی در فاز چهارم رضایت نداشتند. اگرچه در فاز چهارم فیلم Spider-Man: No Way Home در سال ۲۰۲۱ اکران شد که به نوعی آغازگر سینمای تجاری آمریکا در دوران پساکرونا بود و با واکنش‌های بسیار مثبتی مواجه شد اما فیلم‌هایی چون «جاودانگان | Eternals»، «دکتر استرنج: در چندجهانی جنون | Doctor Strange: In the Multiverse of Madness»، «بیوه سیاه | Black Widow» و در رأس آنها «ثور: عشق و صاعقه | Thor: Love and Thunder» چندان به مذاق مخاطبان خوش نیامد. البته لازم به ذکر است که تنها کیفیت این آثار نبود که مورد انتقاد قرار گرفت چه بسا برخی از این آثار از منظر کیفی چیزی کم از آثار مارول در فاز یک و دو نداشتند؛ بلکه اکران چنین فیلم‌هایی پس از فیلم‌های فوق‌العاده عظیم و باشکوهی چون Avengers: Infinity War و Avengers: Endgame انتظارات را از این کمپانی به شدت بالا برده بود. همچنین از آنجایی که فاز چهارم مارول سرآغازی بر ورود مولتیورس (Multiverse) و چندجهانی در سینمای ابرقهرمانی بود، مخاطبان کرونازده بیش از حد برای چنین آثاری هایپ بودند. اما در نهایت این آثار کیفیت موردانتظار را نداشتند و در ذوق تماشاگران زدند.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

همچنین فاز چهارم دنیای سینمایی مارول آغازگر ساخت سریال‌ها و مینی‌سریال‌هایی شد که غالباََ فاقد کیفیت لازم بودند. در حقیقت پس از موفقیت‌های عظیم و فروش اعجاب‌انگیز فیلم Avengers: Endgame (که آن زمان به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما تبدیل شد!) مارول استودیوز در باد موفقیت‌هایش خوابید و شروع به ساخت آثار متعددی در بازۀ زمانی ۲ ساله (۲۰۲۱ و ۲۰۲۲) کرد به طوری که در این ۳ سال برخلاف رویۀ همیشگی‌اش ۶ فیلم سینمایی، ۹ مجموعۀ تلویزیونی و ۲ فیلم تلویزیونی ساخت که نبود نظارت دقیق و درست در اکثر این آثار دیده می‌شد. گرچه در این بین علاوه بر فیلم‌های سینمایی، آثار خوب و موفقی چون مینی سریال «وانداویژن | Wandavision)، «لوکی | Loki»، «چه می‌شود اگر… | What If …»، «شوالیۀ ماه | Moon Knight» و «گرگینه در شب | Werewolf by Night» بودند اما آثاری چون «شی‌هالک: وکیل دادگستری | She-Hulk: Attorney at Law» و «خانم مارول | Ms. Marvel» هم بودند که به شدت مورد حملات مخاطبان قرار گرفتند. بنابراین فزونی آثار در فاز چهارم و انتظارات بیش از اندازۀ تماشاگران و هدر رفتن پتانسیل‌های زیاد برخی آثار موجب شدند تا مارولِ انتهای فاز چهارم کاملا در جایگاهی متفاوت از مارولِ انتهای فاز سوم قرار بگیرد و این نکته نشانگر اهمیت فاز پنجم دنیای سینمایی مارول بود.

همانطور که گفتم آغاز فاز پنجم با فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania کلید خورد و این فیلم برخلاف انتظارات تماشاگران برای بازگشت مارول به موفقیت‌های قبلی، آنها را سرافکنده کرد. در حقیقت چیزی که در مارولِ فاز چهارم و پنجم می‌توان دید نشانه‌های واضحی از بی‌برنامگی، عدم مدیریت صحیح و سردرگمی است. مارول استودیوز در حالی دست روی پروژه‌های مولتیورسی گذاشت که برای آن آماده نبود. بنابراین نتیجۀ کار تبدیل به یک سری آثار بی‌ربط به‌هم شد که در اکثر موارد، تک تک این آثار هم به خودی خود کیفیت بالایی نداشتند. یعنی نه خود جزء جزء آثار ارزش لازم را داشتند و نه کلّی تشکیل شد که مخاطب بخواهد از ارتباط میان آنها لذت ببرد.

پس از این، فیلم «نگهبانان کهکشانی: بخش ۳ | Guardians of the Galaxy: Vol. 3» اکران شد که با واکنش مثبت عموم مردم و منتقدان روبه‌رو شد. در حقیقت جیمز گان با ساخت این اثر، سه‌گانۀ «محافظین کهکشانی» را به شکلی موفق به پایان رساند و از دنیای سینمایی مارول خداحافظی باشکوهی داشت و به سراغ مدیریت پروژه‌های دی‌سی و شروع دنیای سینمایی دی‌سی (DCU) در استودیوی برادران وارنر رفت.

در ادامۀ فاز پنجم فیلم‌هایی مثل «مارول‌ها | The Marvels» و «کاپیتان آمریکا: دنیای شجاع جدید | Captain Americe: Brave New World» اکران شدند که علاوه بر نارضایتی مردم و منتقدان در باکس‌آفیس هم شکست خوردند! در حقیقیت فیلم The Marvels اولین فیلم تاریخ MCU بود که به شکستی تجاری تبدیل شد! البته این رکوردشکنی در سال ۲۰۲۴ ظاهرا در حال تبدیل شدن به یک سنّت است چرا که پس از آن، فیلم‌های Captain America 4 و به تازگی فیلم *Thunderbolts هم به این دسته پیوستند! این وضعیت خودش گویای مشکلات عدیدۀ دنیای سینمایی مارول است و زنک خطر بزرگی را برای سران مارول به صدا در آورده است چرا که مارول در سال‌های پیش حتی در آثار نامحبوبی مثل «کاپیتان مارول» به فروش فوق‌العادۀ ۱ میلیارد دلاری دست پیدا کرده بود!

البته در فاز پنجم آثار موفقی همچون فیلم «ددپول و وولورین | Deadpool & Wolverine» و مجموعه‌های تلویزیونی «فصل دوم لوکی | Loki: Season two»، «دردویل: تولدی دوباره | Daredevil: Born Again» ساخته شدند که با استقبال خوب مخاطبان مواجه شدند.

در ادامه به نقد و بررسی آخرین فیلم از فاز پنجم دنیای سینمایی مارول یعنی فیلم *Thunderbolts می‌پردازم:

نقد و بررسی مینی سریال Secret Invasion

نقد و بررسی مینی سریال Echo

نقد و بررسی فصل دوم سریال Loki

نقد و بررسی فیلم Captain America: Brave New World

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

فیلم *Thunderbolts جزو معدود آثار مارول است که از همان ابتدا مشخص است که چه می‌خواهد و در تمام مدت زمان ۲ ساعتۀ فیلم این انسجام چه از منظر فنّی و چه از منظر محتوایی حفظ می‌شود. فیلم با اینتروی مشهور مارول استودیوز با همان موزیک جذاب و مهیج آغاز می‌شود و در این بین لوگوی مارول استودیوز با تصاویری از کمیک‌بوک‌های *Thunderbolts دیده می‌شود. به تدریج رنگ سیاهی می‌آید و این لوگو را در بر می‌گیرد و موسیقی هم تغییر می‌کند. این آغازی است بر فیلمی که نه روایت‌گر قهرمان‌ها و ابرقهرمان‌های همیشگی مارول بلکه روایت‌گر ضدقهرمان‌های مارول باشد.

فیلم با مدیوم کلوز-آپی از یِلِنا (فلورنس پیو) آغاز می‌شود که با چهره‌ای سرد و ناامید در پس زمینۀ هوای ابری دیده می‌شود. نریشن آغاز می‌شود و ما به درددل‌های او گوش می‌دهیم. اینکه او دچار مشکل است و مشکل او فراتر از مسائل سادۀ روزمره بلکه بحران هویتی و حسّ پوچی است! وقتی صحبت از انسجام فیلم *Thunderbolts می‌کنم منظورم همین است. جیک شرایر (کارگردان ۴۳ سالۀ آمریکایی) به خوبی توانسته برخلاف دیگر آثار مارول یک نظم و ترتیبی به اثرش بدهد و آن را از پراکندگی و پاره‌پاره بودن نجات دهد. همان اینتروی ابتدایی و نمای اول به ما نشان می‌دهد که قرار است با چه فیلمی روبه‌رو باشیم. قرار است فیلمی دربارۀ یِلِنا بلووا ببینیم و در این ۲ ساعت با کاراکتر او همراه شویم. او ناامید است و از زندگی کثیفی که دارد بریده است. این را نه فقط در نریشن بلکه در چهره (Face Expression) ستارۀ فیلم، فلورنس پیو، هم می‌بینیم. هوا ابری است و خود این هم گویای حال او است. جیک شرایر پای حرفش می‌ماند و تا انتهای فیلم کاراکتر اصلی، یلنا است و ما شاهد سفر درونی این کاراکتر (Character’s Journey) هستیم. بنابراین پیش از هر چیز، *Thunderbolts یک فیلم منسجم با یک کارگردانی قابل قبول (برخلاف اکثر آثار اخیر مارول) است.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

سپس به سراغ ماجراجویی یلنا می‌رویم که مثل سایر مأموریت‌های مزدورانه‌اش این بار هم به دستور والنتینا دی‌فانتین به ازای پول قرار است یک طبقه از ساختمان را منفجر کند. اما نکته اینجاست که صحنه‌های زد و خورد فیلم دیگر صرفا یک اکشن ساده نیستند بلکه هدفی فراتر از سرگرمی دارند. کارگردان جای دوربین و نحوۀ نورپردازی را جوری انتخاب کرده تا کلیت این زد و خورد به شکل یک سری حرکات پوچ و بیهوده جلوه کند؛ دقیقاََ همان‌طور که یِلِنا در نریشن می‌گوید.

در همینجا خوب است که دربارۀ کیفیت اکشن اثر صحبت کنیم. فیلم‌های مارول پر هستند از سکانس‌های زد و خورد. اما متاسفانه در چند وقت اخیر مارول سعی داشته تا همۀ این صحنه‌ها را با CGI صرف بسازد و حداقل استفاده را از بدلکاران بکند. اما خوشبختانه در فیلم *Thunderbolts ما اکشن خوبی می‌بینیم. یک اکشن باطراوت باکیفیت. البته اکشن فیلم نسبت به آثاری مثل Captain America & the Winter Soldier فاصله دارد. اما مخاطب می‌تواند این صحنه را ببیند، باور کند و لذت ببرد. اتفاقاََ علیرغم اینکه فیلم به درستی روی جنبه‌های درام و روانشناختی تمرکز کرده است، صحنه‌های نبرد کمی هم ندارد.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

علاوه بر اکشن فیلم و موسیقی متن، جلوه‌های ویژۀ آن نیز کیفیتی قابل قبول و قابل دفاع دارد. حقیقتا نه تنها مارول که شاید سینمای بلاک باستری آمریکا، در این طی این سال‌ها به جای پیشرفت در زمینۀ جلوه‌های ویژه درجا زده و در برخی زمینه‌ها حتی پس‌رفت کرده است! دلیل آن هم این است که سالیان پیش این صحنه‌ها با دقت بسیار بالا انجام می‌شد و سازندگان زمان بسیار زیادی را روی این مسئله می‌گذاشتند تا حداکثر استفاده را از این تکنولوژی ببرند. تا دهه‌های پیش که گریم نقش اصلی را برعهده داشت. اما در دهۀ ۲۰۰۰ و با پیشرفت چشم‌گیر تکنولوژی، جلوه‌های ویژه (CGI) به طور قابل ملاحظه‌ای نقشی پررنگ و شگفت‌انگیز در سینمای بلاک‌باستری پیدا کرد. البته در دهه‌های قبل‌تر هم شاهد پیشرفت تکنولوژی جلوه‌های ویژه بودیم که دو تا از مهم‌ترین مثال آنها فیلم Star Wars (1977) و The Terminator (1984) بودند. اما در دهۀ ۲۰۰۰ که شاهد رشد، پیشرفت و پیدایش طبقه‌بندی‌ای به نام سینمای ابرقهرمانی (Superhero) بودیم کیفیت جلوه‌های ویژه به اوج خودش رسید. کافی است دو تا از بهترین فیلم‌های ابرقهرمانی سینما یعنی Spider-Man 3 (2007) و The Dark Knight (2008) را به خاطر بیاورید. با وجود گذشت دو دهه جلوه‌های ویژۀ این فیلم‌ها به قدری حرفه‌ای کار شده‌اند که کماکان دیدنی هستند و حتی از اکثر آثار بلاک‌باستری روز سینمای آمریکا جلوتر هستند! در این سال‌ها مارول هم به سبب تعدد آثار و محدودیت بودجه، تمرکز کمی را روی جلوه‌های ویژۀ یک‌دست، تمیز و کارشده گذاشته است. با این وجود *Thunderbolts عملکرد خوبی دارد. حتی چندین صحنۀ به‌یاد ماندنی دارد که خوب است کمی راجع به آنها صحبت کنیم.

یکی صحنۀ چپ شدن لیموزین رد گاردین است که مشابه صحنۀ چپ شدن کامیون جوکر در فیلم The Dark Knight است و بسیار خوب کار شده است. مجموعاََ صحنۀ تعقیب و گریز در بیابان یکی از صحنه‌های جذاب فیلم به شما می‌رود. همچنین صحنۀ نبرد میان گروه Thunderbolts و سنتری در سطح شهر هم من را یاد سه‌گانۀ مردعنکبوتی سم ریمی و به‌خصوص اسپایدرمن ۳ انداخت. از ریزش سنگ‌های ساختمانی و فرار مردم گرفته تا نحوۀ نجات جان آنها توسط گروه Thunderbolts. اما بدون شک بهترین سکانس فیلم از منظر زد و خورد، سکانسی است که سنتری در داخل ساختمان به تنهایی با تک تک گروه ثاندربولتز درگیر می‌شود و بدون اینکه ذره‌ای آسیب به او وارد شود تمام اعضای گروه را تحقیر می‌کند و آنها را قلع و قمع می‌کند. بنابراین فیلم در زمینۀ جلوه‌های ویژه و بدلکاری هم عملکرد خوبی دارد و نسبت به آثار اخیر مارول امیدوارکننده‌تر است.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

اما برسیم به بحث اصلی. شخصیت‌ها و درونمایه‌ی اثر. در حقیقت فیلم *Thunderbolts برخلاف فیلم‌های اخیر مارول، چیزی فراتر از چند صحنه اکشن و فانتزی برای ارائه دارد و از آن جایی که فیلم انسجام هم دارد به نکته قوت اثر تبدیل شده است. از همان ابتدا شخصیت اصلی، یلنا معرفی می‌شود و دغدغه او، دغدغه فیلم محسوب می‌شود. اول همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم دچار حس پوچی و بی‌معنایی شده است و از این نوع زندگی خسته شده است. بنابراین او ماموریت را آخرین ماموریت خود می‌داند تا پس از آن تغییرات بنیادینی در زندگی خود رقم بزند و به چیزی فراتر از یک مزدور تبدیل شود. اما ماجرا جور دیگری پیش می‌رود و او در این مسیر با افرادی آشنا می‌شود که وضعیتی کم‌و‌بیش مشابه او دارند. افرادی که همگی گذشته تلخ و تاریکی داشته‌اند و اکنون در راهی قرار دارند که فرجام آن، پوچی است. آنها صرفا پول می‌گیرند و آدم می‌کشند تا آن پول را خرج امرار معاش کنند تا فقط زندگی کنند. زندگی می‌کنند تا مزدوری کنند. بنابراین آنها وارد سیکل معیوبی شده‌اند که از آن راضی نیستند. حالا یلنا قصد دارد به این سیکل کثیف پایان دهد و این نکته به خوبی در کاراکتر او نهادینه می‌شود. بدون شک ستاره اصلی فیلم *Thunderbolts فلورنس پیو است. بازیگری که چندین سال است به یک ستاره در هالیوود تبدیل شده و در فیلم‌های مهمی هم بازی کرده است که می‌توان به کار با کریستوفر نولان در فیلم Oppenheimer (2023) اشاره کرد که برای او نامزدی اسکار را هم به همراه داشت. این ستاره هالیوود در این فیلم واقعا کم نمی‌گذارد و سعی می‌کند تمام تلاشش را برای درآوردن نقش انجام دهد که موفق هم می‌شود. البته فیلمنامه در پرداخت این شخصیت و دغدغه‌هایش ناکافی است ولی بازی فلورنس پیو از فیلم‌نامه هم جلوتر است و قابل تحسین است.

اما شخصیت‌های دیگر فیلم ابدا پرداخت یلنا را در طول فیلم ندارند و دغدغه‌های آنها چندان درک نمی‌شود. البته ویات راسل (کاپیتان آمریکای قلابی!) حقیقتا بازیگر خوبی است. در حقیقت او قلب تپنده مینی سریال Falcon & the Winter Soldier هم بود و شخصا ارتباط خوبی با کاراکتر او می‌گیرم و او را می‌فهمم. اما این موضوع چندان درباره کاراکتر‌های دیگر فیلم صدق نمی‌کند و فیلم وجهه‌ای شعاری پیدا می‌کند. یکی از علل این اتفاق هم کماکان ایراد همیشگی مارول، یعنی کمدی بدجا است!

دنیای مارول همواره فضای لایت‌تری از دنیای دی‌سی داشته است و این موضوع را می‌توان در تفاوت میان لحن کمیک‌بوک‌های این دو هم جست. مارول استودیوز سعی دارد این تفاوت لحن را با تاکید بر جنبه‌های کمدی ارائه کند که این رویه خصوصا در سالیان اخیر به رویه‌ای آزاردهنده تبدیل شده است. یکی از مشکلاتی که در فیلم‌های اخیر مارول دیده می‌شود همین کمدی بیش از حدی است که دیگر کمدی نیست؛ بلکه لودگی است! در اصل در فیلم‌های اخیر مارول می‌بینیم که فیلمساز اصلا بلد نیست که کجا باید از کمدی بهره گیرد و کجا از تراژدی. صرفا سعی دارد همه چیز را با کمدی به سخره بکشد و چنین چیزی توهین‌آمیز است. خوشبختانه در فیلم *Thunderbolts این کمدی محدود و کمتر شده است. البته کمدی‌های فیلم واقعا در برخی صحنه‌ها بامزه و خنده‌دار هستند و لوث نیستند. اما در همین فیلم که دست روی موضوعی قابل تامل و دارک گذاشته است این مقدار از کمدی چندان منطقی نیست. همین کمدی به بسیاری از کاراکتر‌های فرعی لطمه زده و باعث شده ابدا دغدغه‌های آنها برای ما ساخته نشود.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

اما اینکه مارول فیلمی می‌سازد که به برخی از موضوعات روانشناسانه -هر چند فاقد عمق لازم- می‌پردازد اقدام مثبتی است. فیلم سعی دارد داستان ضد قهرمان‌هایی را روایت کند که دچار گم‌گشتگی و بحران هویت شده‌اند و سعی دارند همان سیکل معیوبی را که به آن اشاره کردم از بین ببرند. در فیلم می‌بینیم که آنها همواره گذشته خود را پس می‌زده و در اصطلاح روانکاوی، آن را به ناخودآگاه خود می‌فرستادند زیرا در خودآگاه خود توانایی مواجهه با آنها را ندارند. اما راه‌حلی که فیلم برای این مشکل ارائه می‌دهد این است که آنها باید گذشته خود را از ناخودآگاه استحضار کرده و بالاخره با آن مواجه شوند. اولین اقدامی که یک انسان با گذشته‌ای تاریک باید انجام دهد تا نجات یابد این است که اول از همه با گناهان و اشتباهات گذشته‌اش کاملا روبه‌رو شده و از آنها گذر کند و خودش را ببخشد. حالا فشار‌های روحی که روی این افراد است تا حدی برداشته می‌شوند و حس رهایی می‌یابند.

نکته‌ای که در فیلم به خوبی و به دور از شعارهای رایج انجام شده بود نحوه گردهمایی اعضای گروه Thunderbolts است. آنها همگی دچار همان بحرانی که اشاره کردم شده‌اند و بنابراین درد یکدیگر را بیش از هر انسان دیگری در جهان می‌فهمند. درد هر یک از آنها درد دیگری است. در طول فیلم این روند آشنایی و تشکیل یک گروه، اگرچه در فیلمنامه با نقص‌هایی روبه‌رو است (از جمله موقعیت‌های کمدی نامتناسب) برای بیننده باورپذیر است. نقطه اوج آن همان سکانس نجات مردم شهر است که به هیچ وجه شعاری نیست و بیننده آن را پس نمی‌زند. آنها قرار نیست به شکل یک ابرقهرمان مهربان مردمی راه کمک به مردم را انتخاب کرده و از گذشته آلوده خود دور شوند بلکه این شرایط است که به گونه‌ای رقم می‌خورد تا آنها را در این موقعیت قرار می‌دهد و حالا این ضد قهرمان‌ها بهترین فرصت پیش رویشان قرار گرفته است تا به همان تغییری که به دنبال آن بودند دست یابند. در این بین کارگردانی جیک شرایط هم خوب است و به درستی جای دوربین را انتخاب می‌کند. مثلا صحنه‌ای که اعضای Thunderbolts یکی یکی می‌آیند و آن سنگ را نگه می‌دارند تا بتوانند جان یک انسان را نجات دهند به یاد بیاورید. کارگردان توانسته است به شکلی کاملا سینمایی ساخت تیم را به تصویر بکشد.

هشدار اسپویل

در پایان به کاراکتر سنتری بپردازیم. اگرچه کاراکتر اصلی فیلم، یلنا با نقش‌آفرینی خیلی خوب فلورنس پیو است اما شخصیت محوری و پرچالش فیلم سنتری (باب) است. واضحا فیلم سعی دارد او را از کاراکتری تک‌بعدی (سیاه مطلق) دور کند و کاراکتری چندبعدی بسازد. اما چندان در این موضوع موفق نیست. از همان صحنه‌های ابتدایی باب به عنوان کاراکتری احمق معرفی می‌شود که هیچ کنش خاصی ندارد و اتفاقا به نظر من همه کار‌هایش کاملا اعصاب‌خرد‌کن و نچسب است! فیلم سعی دارد کمدی خود را از طریق باب بسازد. در ادامه متوجه می‌شویم که باب فردی با قدرت‌های خارق‌العاده است و نام او “سنتری” است. در طول فیلم نحوه تغییر کاراکتر او از باب به سنتری فاقد پرداخت لازم است و این تغییر به خوبی شکل نمی‌گیرد. از آن طرف این کاراکتر به شکلی بی‌دلیل می‌آید تا همه انسان‌های شهر را به Void بفرستد و آنها را محو کند! حالا دلیلش چیست؟! در نهایت با کمک اعضای گروه Thunderbolts و در راس آنها یلنا سنتری دوباره تبدیل به باب می‌شود. اگرچه ایده داستان جذاب است اما در این قسمت هم پرداخت قدرتمندی ندارد. البته طبیعی هم هست که وقتی به کاراکتری این مقدار از قدرت‌های فراطبیعی بدهی (به گونه‌ای که می‌توان سنتری را نسخه قدرتمندتر سوپرمن دانست!) و زمان لازم برای پرداخت کاراکتر را نگذاری در نهایت شخصیت شعاری در می‌آید. لوئیس پولمن هم واضحا در حد و اندازه فلورنس پیو نیست تا بتواند ضعف‌های فیلمنامه را جبران کند و بنابراین نقش‌آفرینی او هم به واسطه ضعف فیلمنامه، نقش‌آفرینی خوبی نیست.

نقد و بررسی فیلم *Thunderbolts | بازگشت مارول؟ - گیمفا

در پایان باید گفت فیلم *Thunderbolts مجموعا ما را به آینده مارول امیدوار می‌کند. چرا که در آن برخی روند‌های غلط مارول در سالیان اخیر جای خود را به اقدامات مثبتی می‌دهند. *Thunderbolts فیلمی نسبتا منسجم است و حداقل‌های سینمایی را دارد و می‌توان آن را به عنوان اثری مجزا دید و نمره قبولی به آن داد. علاوه بر این، *Thunderbolts زمینه‌چینی خوبی برای آینده دنیای سینمایی MCU انجام می‌دهد و باید ببینیم New Avengers چه نقشی در ادامه این دنیای سینمایی ایفا خواهند کرد.

نمره نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰

علی عبداللهی

منبع خبر

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

برچسب‌ها

برچسبی برای این مطلب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

نظرات کاربران

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *