جهان مارول پر از شخصیتهای عجیبوغریب و پرسشهای بیپاسخ است، و هالک در مرکز بسیاری از این معماها قرار دارد. از خط زمانی دائماً لغزندهاش گرفته تا بیتفاوتی عجیب مردم دنیا نسبت به فاجعههای پیاپی، چیزهای زیادی در دنیای مارول وجود دارند که واقعاً منطقی به نظر نمیرسند. ورود به دنیای مارول مستلزم مقداری «تعلیق باور» است البته بدون آن هم هیجان داستانها از بین میرود.
هالک ذاتاً شخصیتی عجیب و منحصربهفرد است. در حالی که قهرمانانی مانند اسپایدرمن، کاپیتان آمریکا و آیرونمن انسانهای عادیای هستند که قدرتهایی خارقالعاده پیدا کردهاند، هالک یک هیولای گامایی تقریباً شکستناپذیر است که از درون بدن بروس بنر متولد میشود. در سری کمیک Immortal Hulk (هالک فناناپذیر) مشخص میشود که هالک به نوعی با Below-Place (مکانی عرفانی و ماورایی) پیوند دارد، که او را به موجودی با ویژگیهای فراطبیعی تبدیل میکند. بنابراین طبیعی است که بروس بنر و هالک، در بیش از یک جنبه، چالشهایی برای تعلیق باور مخاطب ایجاد کنند.
۸. وزن سنگین هالک از کجا میآید؟
از دیدگاه علمیِ دنیای واقعی، تبدیل بروس بنر به هالک قوانین پایه فیزیک را نقض میکند. بنر حدود ۶۰ کیلوگرم وزن دارد، در حالی که وزن هالک میتواند از ۴۵۰ کیلوگرم هم فراتر برود. هیچ فرآیند زیستی شناختهشدهای نمیتواند بهصورت آنی صدها کیلو ماهیچه و استخوان تولید کند. قانون بقای جرم و انرژی ایجاب میکند که برای این رشد عظیم، منبعی خارجی وجود داشته باشد اما بروس بنر چیزی نمیخورد یا جذب نمیکند؛ فقط رشد میکند.
در داستانهای کمیک Immortal Hulk (هالک فناناپذیر)، مشخص میشود که این تغییر شکلها با Below-Place، یک بُعد عرفانی در ارتباط هستند که به تمام موجودات گامایی پیوند خورده و مانع از مرگ واقعی آنها میشود. بنابراین، محتمل است که جرم اضافی هالک از این قلمرو عرفانی تأمین میشود.
با این حال، نظریههای مختلفی درباره منشأ وزن هالک مطرح شدهاند. یکی از آنها میگوید انرژی گاما آنقدر متراکم میشود که به شکل ماده در میآید. نظریهای دیگر، که به «نظریه قدرت خدا» (Godpower Theory) معروف است، معتقد است بسیاری از ابرقدرتها در سطحی عمل میکنند که واقعیت را دگرگون میسازند.
بر اساس این نظریه، هالک نه انرژی جذب میکند و نه ماده؛ بلکه با تغییر در واقعیت، بدن خود را بازنویسی میکند. همین منطق درباره جهشیافتگانی مثل استورم (که هوا را کنترل میکند) یا مگنیتو (که میدانهای مغناطیسی را دستکاری میکند) هم صدق میکند؛ قدرتهایی که تنها از یک ژن به دست آمدهاند. همچنین میتوان گفت شخصیتهایی مانند «مستر فنتستیک» و «خانم مارول» نیز با همین منطق قادرند اعضای بدن خود را کش دهند یا تغییر شکل دهند؛ آنها در واقع جرم جدیدی را از «هیچ» خلق میکنند.
در نتیجه، قدرتهای فوقبشری مانند قدرتهای هالک، اگر از دریچه علمی نگاه کنیم، کاملاً غیرممکناند اما اگر نظریههایی مانند Godpower Theory را بپذیریم، آنگاه این تواناییها را میتوان به بازنویسی واقعیت نسبت داد، نه صرفاً به قوانین زیستشناسی و فیزیک.
۷. هالک چگونه از پیری بروس بنر جان سالم به در خواهد برد؟
بر اساس داستانهای Immortal Hulk، روح موجودات جهشیافته با گاما پس از مرگ از «درِ سبز» (Green Door) عبور کرده و از دنیای زیرین یا Below-Place بازمیگردد؛ به همین دلیل، آنها عملاً نامیرا هستند. بدن هالک نهتنها بهطور مداوم بازسازی میشود، بلکه بارها از مرگ بازمیگردد. اما این جاودانگی ممکن است یکطرفه باشد زیرا بدن انسانی بروس بنر همچنان در معرض پیری و فرسایش طبیعی قرار دارد. این مسئله سؤال مهمی را مطرح میکند: آیا ممکن است بروس بنر پیر شود و بمیرد، در حالی که هالک همچنان باقی بماند؟
از لحاظ تئوری، فاکتور ترمیمی قدرتمند هالک باید بنر را در برابر تخریب سلولی، بیماری و از کار افتادن اندامها محافظت کند؛ و به همین دلیل، ممکن است حتی در سنین بالا هم زنده بماند. با این حال، حتی قویترین سیستم ایمنی نیز نمیتواند جلوی پیری بیولوژیکی کامل را بگیرد. از آنجایی که هالک و بنر در یک بدن مشترک قرار دارند، مشخص نیست که وقتی بدن بنر دیگر توان ادامه حیات نداشته باشد، چه اتفاقی میافتد.
خطهای زمانی آینده در دنیای مارول، پاسخهای متناقضی به این موضوع دادهاند:
Maestro: نسخهای از آیندهی هالک است که نهتنها از فروپاشی تمدن جان سالم به در برده، بلکه از نسخهی کنونی خود هم قویتر شده است. این نشانهای از ماندگاری و حتی پیشرفت هالک در آینده است.Old Man Logan: در این خط داستانی، با نسخهای از هالک روبرو هستیم که مسن شده، شکم دارد و دچار فساد شخصیتی شده است. این موضوع نشان میدهد که هالک هم ممکن است دچار پیری شود البته در ابعاد خودش.برخی دیگر از آیندههای فرضی مارول، هالک را کلاً نادیده میگیرند، که میتواند به معنای مرگ او، از بین رفتن کامل شخصیت، یا یکیشدن کامل بنر و هالک باشد، به نحوی که پایان هر دو را رقم بزند.
در نهایت، مارول هیچ پاسخ قطعیای به این پرسش نداده است. بهنظر میرسد جاودانگی هالک تا حد زیادی به روایت و نیاز داستانی بستگی دارد. اما اگر ویژگیهای Immortal Hulk را بپذیریم، هالک ممکن است به زندگی در نوعی چرخه مرگ و بازگشت ادامه دهد حتی اگر بنر بهمرور محو یا جذب شود.
۶. چرا جهان با آزادانه پرسه زدن هالک اینقدر راحت کنار آمده است؟
هالک اغلب بهطور ناعادلانهای تحت تعقیب قرار گرفته، اما نمیتوان انکار کرد که طغیانهای او باعث ویرانیهای گسترده و حتی مرگ و میر شدهاند. شهرها را ویران کرده، جان غیرنظامیان را به خطر انداخته و از همه مهمتر، ناتوانیاش در کنترل خشمش او را به یک تهدید دائمی تبدیل کرده است. هرچند هالک بارها جهان را نجات داده، واقعیت این است که در جهانی که پر از فناوریهای پیشرفته و نظارت دولتی است، نبود تدابیر امنیتی دائمی برای مهار او هنگام از دست دادن کنترل، منطقی به نظر نمیرسد.
نمونهی بارز این تناقض در ماجرای World War Hulk دیده میشود: پس از آنکه گروه Illuminati او را به فضا تبعید کردند، هالک قویتر از همیشه بازمیگردد و منهتن را فتح میکند و تقریباً چند قهرمان بزرگ را تا مرز مرگ میبرد. اگرچه او برانگیخته شده بود، اما میزان خشونت و انتقامجوییاش باید اعتراض جهانی و پیامدهای بلندمدت در پی میداشت. با این حال، او اغلب بدون عواقب واقعی به صف قهرمانان بازمیگردد گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.
این الگوی «بخشش گزینشی» در دنیای مارول مختص هالک نیست. شخصیتهایی چون وینتر سولجر، ونوم، مگنیتو و حتی دکتر دوم نیز علیرغم ارتکاب جنایات، معمولاً بدون مشکل جدی، قهرمانانه بازمیگردند.
از دیدگاه عملی، این روند بیشتر به حفظ وضعیت سرگرمکننده و پویای داستانها مربوط میشود. اگر منطق دنیای واقعی حاکم بود، بیش از نیمی از قهرمانان مارول باید سالها پیش زندانی یا منزوی میشدند. در چنین چارچوبی، رهایی هالک یکی از بخشودنیترین نمونههاست.
در نهایت، مارول بین اخلاق، هیجان و روایت متعادل حرکت میکند. تضادهای شخصیتی، گذشتههای تاریک و گناهان بخشیدهشده، همگی به پیچیدگی و محبوبیت این شخصیتها دامن زدهاند—و هالک، با همه طغیانهایش، یکی از نمونههای شاخص این رویکرد است.
۵. چرا دگرگونیهای گاما محبوبتر از سرم ابرسرباز نیستند؟
در طول سالها، شخصیتهای شرور و سازمانهای بیشماری وسواس بازآفرینی پروژه ریبرث (Project Rebirth) را داشتهاند؛ همان پروژهای که منجر به خلق استیو راجرز یا همان کاپیتان آمریکا شد. در همین حال، اشعه گاما بارها ثابت کرده که میتواند موجوداتی بسیار قدرتمندتر از استیو راجرز خلق کند، با این حال، تعداد بسیار کمی از شرورها به دنبال بازسازی یا تکرار هالک هستند. این موضوع در نگاه اول عجیب به نظر میرسد، بهویژه با توجه به اینکه قدرتهای هالک از جمله نیروی فوق بشری، بازسازی، و دوام فیزیکی، بسیار فراتر از یک سوپر سرباز است.
یک دلیل احتمالی این است که اتفاقی که برای بروس بنر افتاد، بسیار خطرناک، غیرقابل پیشبینی و ویرانگر بود. در واقع، انفجار گاما میتوانست بهراحتی او را بکشد یا باعث نوعی جهش کنترلناپذیر شود. اما حتی با وجود این خطرات، عجیب است که اکثر شخصیتهای منفی هنوز ترجیح میدهند به دنبال سرمی باشند که فقط انسان را اندکی تقویت میکند، نه موجودی شکستناپذیر مانند هالک.
یک توجیه داستانی این است که قدرت هالک احتمالاً بهواسطهی خشم و تروماهای سرکوبشدهی بروس بنر فعال میشود و این ترکیب منحصر به فرد است. اما این هم تمام ماجرا نیست، چرا که بسیاری از جهشیافتگان گامایی دیگر نیز مانند آبومینیشن یا رد هالک، قدرتهای مشابهی بدون آن پیچیدگی روانی دارند.
یکی از معدود دفعاتی که گاما بهصورت نظاممند برای خلق ارتش مورد استفاده قرار گرفت، در رویداد World War Hulks بود. گروه Intelligencia در این داستان ثابت کرد که ساخت هالکهای جدید از نظر نظامی مؤثرتر از سوپر سربازهاست.
اما از نگاه فراتری، یعنی در دنیای واقعی و ساختار داستانگویی مارول، دلیل اصلی سادهتر است:
اگر هالکها به اندازه سوپر سربازها رایج بودند، جایگاه منحصربهفرد هالک و شخصیتهای اطرافش از بین میرفت. چند فرد با قدرت گاما هنوز میتوانند در داستانها متفاوت جلوه کنند، اما یک ارتش کامل از هیولاهای رنگارنگ، خیلی زود هم از لحاظ بصری خستهکننده میشوند و هم از لحاظ تماتیک تکراری.
از طرف دیگر، سوپر سربازها بیشتر شبیه انسانهای معمولیاند و میتوان راحتتر آنها را وارد خطوط داستانی و تیمهای مختلف کرد. آنها زمینگیرتر و قابل کنترلترند، در حالی که یک هالک، پتانسیل نابودی کل شهر را دارد.
در نهایت، این موضوع ترکیبی از منطق درونداستانی (ریسک بالا، غیرقابل کنترل بودن هالکها) و نیازهای برونداستانی (حفظ تمایز و جذابیت شخصیتها) است و همین تعادل است که مارول را به یکی از موفقترین جهانهای داستانی تبدیل کرده است.
۴. چرا هالک هر نبرد مهمی را در دنیای مارول بهتنهایی به پایان نمیرساند؟
قدرت هالک بهطور مشهور بینهایت توصیف شده است: هرچه عصبانیتر شود، قویتر میشود. از نظر تئوری، این یعنی هالک باید بتواند تقریباً تمام نبردهای وابسته به قدرت فیزیکی را در دنیای مارول بهتنهایی به پایان برساند. با این حال، بارها شاهد بودهایم که در نبردهای عظیم و سرنوشتساز، هالک نهتنها حضور ندارد، بلکه حتی اگر باشد، معمولاً نادیده گرفته یا تضعیف میشود.
این موضوع کاملاً عمدی و از سوی نویسندگان است، چرا که اگر هالک همیشه با تمام قدرت خود وارد میدان میشد، بیشتر داستانها ظرف چند صفحه به پایان میرسیدند. این اتفاق باعث میشد دیگر قهرمانان مارول عملاً بیاهمیت به نظر برسند، چون هالک میتوانست بهتنهایی همه چیز را حل کند.
همین مشکل در مورد شخصیتهای فوقالعاده قدرتمند دیگر مثل سنتری (Sentry) یا اسکارلت ویچ هم دیده میشود. آنها نیز اغلب یا غایباند، یا از مبارزه خودداری میکنند، یا ناگهان قدرتشان را از دست میدهند.
در دنیای کمیکها، همچنین عرف است که شخصیتها معمولاً وارد داستان یکدیگر نمیشوند، مگر در رویدادهای کراساور. مثلاً:
هالک به جنگهای چهار شگفتانگیز ورود نمیکند،ثور به محلهی هلز کیچن نمیآید تا مشکلات دردویل را حل کند،و سوپرمن وارد گاتهام نمیشود تا قضیههای بتمن را جمع کند.
این جداسازی باعث میشود دنیای هر شخصیت، تُن خاص خودش را حفظ کند. ولی اگر بخواهیم از دید درونداستانی به آن نگاه کنیم، این موضوع گاهی طنزآمیز و غیرمنطقی جلوه میکند. مثلاً:
چرا هالک نباید در جنگهایی که دنیا در خطر است حاضر شود؟ چرا دیگر قهرمانان از او کمک نمیخواهند؟
پاسخ ساده است: چون اگر همیشه از قدرتمندترینها استفاده شود، هم جذابیت داستان از بین میرود، هم توسعهی شخصیتهای دیگر مختل میشود.
در نتیجه، نویسندگان همیشه باید هالک را در مرز توازن نگه دارند: به اندازهای قدرتمند که تأثیرگذار باشد، ولی نه آنقدر که خط داستان را بههم بریزد. همین نکته است که هالک را به شخصیتی پیچیده و جذاب تبدیل کرده: یک تهدید بالقوه، یک ناجی بالقوه، و همیشه در مرز میان دو قطب.
۳. چرا تلاشهای بروس بنر برای درمان، اینقدر آسان تحتالشعاع شخصیتهای دیگر قرار گرفتهاند؟
با وجود هوش خارقالعاده و منابع علمی گستردهای که بروس بنر در اختیار دارد، او بارها در حذف یا حتی مهار کامل هالک در سالهای ابتدایی خود شکست خورد. این مسئله در نگاه اول ممکن است تواناییهای علمی او را زیر سؤال ببرد بهویژه وقتی میبینیم که دیگر ذهنهای درخشان دنیای مارول مثل داک سمسون، آمادیوس چو یا حتی لیدر در کنترل یا تثبیت تغییرات گاما موفقتر عمل کردهاند.
چرا دیگران موفق شدند، ولی بروس نه؟
در Incredible Hulk #141، داک سمسون توانست بهطور موقت بروس بنر را از هالک جدا کرده و خودش به یک “هالک پایدار” تبدیل شود.در سال ۲۰۱۵، آمادیوس چو با استفاده از نانوتکنولوژی، اشعهی گامای بروس را به بدن خودش منتقل کرد و تبدیل به نسخهای “کاملاً خوشحال و کنترلشده” از هالک شد.حتی شخصیتهایی مانند لیدر هم توانستهاند تغییرات گامایی پایدارتر ایجاد کنند، هرچند اهدافشان شرورانه بوده است.
این در حالی است که بروس بنر، که خودش استاد فیزیک و زیستشناسی پرتویی است، به طرز عجیبی هر بار شکست میخورد. چرا؟
۱. هالک بخشی از روان بروس است
هالک فقط یک اثر جانبی گاما نیست، بلکه تجسم فیزیکیِ خشم، ترس، و آسیبهای روانی بروس است. او نوعی “شخصیت مجزا” است که از ناخودآگاه بنر شکل گرفته. این موضوع باعث میشود جدا کردن او بهسادگی پاک کردن یک ویروس نباشد بلکه بیشتر شبیه به جراحی روان است.
۲. ناآگاهانه، بروس نمیخواهد درمان شود
بسیاری از روانشناسان (و نویسندگان کمیک) بر این باورند که بروس ناخودآگاه خودش را sabotaj میکند، چون هالک تنها راه او برای تخلیهی احساسات سرکوبشدهاش است. بدون هالک، او باید با تمام آن درد و خشم خامخورده روبهرو شود چیزی که ممکن است حتی ترسناکتر از خود هالک باشد.
اگر بروس بنر بتواند برای همیشه هالک را درمان کند، عملاً داستانش تمام میشود. کشمکش بین بنر و هالک همان چیزی است که شخصیت او را عمیق، پیچیده و جذاب نگه میدارد. هر بار که به درمان نزدیک میشود ولی شکست میخورد، درام و تنش تازهای خلق میشود.
۲. قدرت ترمیم هالک چقدر قوی است؟
هالک یکی از قدرتمندترین سیستمهای بازسازی و ترمیم بدن را در دنیای مارول دارد تا جایی که در کمیک Incredible Hulk #398 و بهویژه در سری Immortal Hulk، دیدهایم که میتواند از نابود شدن کامل بدنش نیز بهطور کامل بازسازی شود. با این حال، بارها و بارها دیدهایم که:
ثور یا تینگ و حتی کاپیتان آمریکا با یک ضربه میتوانند هالک را بیهوش کنند؛هالک در برخی صحنهها تا مدتها نقش زمین شده باقی میماند، بدون اینکه healing factor او فعال شود؛یا زمانی کافی برای دیگر قهرمانان فراهم میشود تا ادامهی داستان بدون دخالت هالک پیش برود.
این تناقض باعث شده بسیاری از طرفداران بپرسند:
اگر healing factor هالک آنقدر قدرتمند است، چطور ممکن است حتی برای لحظهای از پا بیفتد؟
۱. شدت ضربه یا انرژی خاص:
گاهی ضربههایی که هالک دریافت میکند، از منابع خاصی هستند مثل سحر الهی، انرژی کیهانی یا vibranium که میتوانند healing factor او را موقتاً مختل کنند.
۲. تضاد درونی یا روانی:
در سری Immortal Hulk، تاکید زیادی روی وضعیت ذهنی بروس بنر و هالک وجود دارد. وقتی هالک از درون شکننده یا دچار بحران روانی است، healing او نیز دچار اختلال میشود.
۳. تغییر نسخههای هالک:
همهی نسخههای هالک (Savage Hulk، Grey Hulk، World Breaker Hulk و…) healing factor یکسانی ندارند. مثلاً نسخهی “Joe Fixit” نسبت به نسخهی “Green Scar” خیلی ضعیفتر عمل میکند.
در حقیقت، مثل شخصیتهایی مثل ولورین یا ددپول، healing factor هالک هم تابع منطق داستان است. اگر هالک:
هیچوقت آسیب نمیدیدهمیشه فوراً بلند میشدو هیچکس نمیتوانست متوقفش کند
دیگر هیچ داستانی هیجانانگیز یا پرتنش نبود. تماشای نبردی که نتیجهاش از قبل معلوم است (پیروزی مطلق هالک)، مخاطب را خسته میکند.
برای همین، نویسندهها تصمیم میگیرند که هالک در بعضی مواقع کندتر ترمیم شود، یا حتی بیهوش بماند تا داستان بتواند ادامه پیدا کند و سایر قهرمانان نیز نقش مهمی ایفا کنند.
healing factor هالک، مثل بسیاری از قوانین فیزیکی و منطقی دیگر در دنیای کمیک، قانونی انعطافپذیر است که با نیازهای داستان تطبیق داده میشود. او بدون شک یکی از قویترین موجودات دنیای مارول است، اما حتی او هم باید گاهی شکست بخورد نه بهخاطر ضعف، بلکه بهخاطر روایت و تعلیق داستان. در نهایت، هالک فقط زمانی شکستناپذیر است که داستان اجازه دهد.
۱. دقیقا چه چیزی تعیین میکند که یک فرد چه نوع جهش گاما را تجربه کند؟
بروس بنر و نسخههای مختلف هالک ریشه در روان تقسیمشده بنر دارند، به همین دلیل این هالکها نشانههای فیزیکیای از هویت بنر را نشان میدهند. اما این چارچوب برای دیگر جهشیافتگان گاما صدق نمیکند. برای مثال، تحول امیل بلونسکی به موجود ماهیمانند «ابومینیشن» و تبدیل ریک جونز به «ای-بمب» آبی رنگ، خاردار و زرهپوش، هیچ توضیح فیزیکی قانعکنندهای ندارند. شماره اول کمیک «هالک و دکتر استرنج» میگوید انرژی گاما ویژگیها و ضعفهای فرد را تشدید میکند، اما رنگها، بافتها، اندازهها و شکلهای نتیجه نهایی فیزیکی همچنان بیتوضیح باقی میمانند.
این ناسازگاری احتمالاً به این دلیل است که مارول از ابتدا برنامهریزی نکرده بود تا یک اسطورهشناسی متحد درباره گاما داشته باشد. هالک ابتدا خلق شد و سپس شخصیتهای دیگر با قدرتهای گاما به مجموعه اضافه شدند که ظاهر فیزیکیشان با تغییراتی همراه بود. با افزایش تعداد شخصیتها، نویسندگان به طور پسینی ارتباطها و توضیحاتی را برای توجیه این تفاوتها ایجاد کردند.
نظرات کاربران