ماکس وبر؛ مردی که ریشۀ «سرمایهداری» را در «مذهب پروتستان» پیدا کرد
فرادید| ماکس وبر، در کنار کارل مارکس، امیل دورکیم و آگوست کنت، به عنوان یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی شناخته میشود. او به دلیل پژوهشهای خود در زمینه دولت مدرن، بوروکراسی، عقلانیسازی و دینشناسی تطبیقی شهرت دارد، اما شاید بیشترین شهرت او به نظریهاش در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» بازگردد.
به گزارش فرادید؛ وبر با بررسی جوامع اواخر قرن نوزدهم دریافت که سرمایهداری در کشورهای پروتستانی شکوفاتر از سایر کشورها بوده است. او تلاش کرد دلیل این الگو را کشف کند و به این نتیجه رسید که اصلاحات پروتستانی و پیدایش یک نظام اخلاقی نوین، شامل صرفهجویی، سختکوشی و انضباط مالی، رشد سرمایهداری را تسریع کردهاند. در این دیدگاه، زندگی دینی و شغلی به یکدیگر پیوند خوردهاند و فعالیت اقتصادی به عنوان بخشی از یک زندگی مقدس تعریف شده است.
ماکس وبر که بود؟
ماکس وبر در سال ۱۸۶۴ در شهر ارفورت آلمان (پروس) در یک خانواده ثروتمند و اشرافی متولد شد. پدرش وکیلی برجسته و سیاستمدار بود و مادرش هلن وبر، یک اصلاحطلب مذهبی و لیبرال متعهد. دیدگاههای دینی مادر تأثیر عمیقی بر وبر گذاشت، اما او در ابتدا راه پدرش را در رشته حقوق دنبال کرد.
ماکس وبر در کنار اعضای خانواده در سال 1888
وبر در دانشگاههای هایدلبرگ و برلین تحصیل کرد و پس از مدتی، از حقوق به تاریخ کشاورزی و اقتصاد روی آورد. او در سال ۱۸۹۴ در دانشگاه فرایبورگ تدریس کرد و دو سال بعد بهعنوان استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه هایدلبرگ منصوب شد. اما وبر در سال ۱۸۹۷، پس از مرگ پدرش، دچار بحران عصبی شد و فعالیت دانشگاهی خود را کنار گذاشت. او تا سال ۱۹۱۹ به زندگی دانشگاهی بازنگشت.
وبر در کنار فعالیتهای علمی، نقش یک روشنفکر عمومی را نیز ایفا میکرد و پس از جنگ جهانی اول وارد سیاست شد. او برای حزب لیبرال دموکرات آلمان نامزد شد، اما در انتخابات شکست خورد. وبر در سال ۱۹۲۰، در سن ۵۶ سالگی، بر اثر ابتلا به ذاتالریه (احتمالاً ناشی از آنفلوانزای اسپانیایی) درگذشت.
اخلاق پروتستانی چیست؟
در سال ۱۹۰۵، پس از بهبودی نسبی از بحران عصبی، ماکس وبر کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» را منتشر کرد. در دوران بیماری او سفرهای متعددی انجام داد که از جمله مهمترین آنها، سفر به ایالات متحده بود. این سفرها به او امکان داد تا الگوهای گوناگون شهرنشینی، بوروکراسی و توسعه سرمایهداری را در کشورهای مختلف از نزدیک بررسی کند.
در این کتاب وبر تلاش کرد پدیدهای را توضیح دهد که گرچه بهطور گسترده شناخته شده بود، اما بهدرستی درک نشده بود: نقش برجسته کشورهایِ معتقد به مذهب پروتستان در توسعه سرمایهداری. البته او صرفاً به بیان این ارتباط اکتفا نکرد، بلکه دلیل اصلی این پدیده را جستوجو کرد.
وبر به این نتیجه رسید که «روح» سرمایهداری را میتوان در جملۀ مشهور بنجامین فرانکلین (از پدران بنیانگذار آمریکا) خلاصه کرد: «وقت ثروت است». فرانکلین، صرفهجویی و انباشت سرمایه را نهتنها یک ضرورت اقتصادی، بلکه یک وظیفه اخلاقی میدانست. وبر در سال ۱۹۳۰ استدلال کرد که این دیدگاه، یک اعتقاد شخصی آمریکایی نبود، بلکه ریشه در یک الگوی وسیعتر مذهبی داشت.
وبر معتقد بود که سرمایهداری، صرفاً برهم زدن نظم طبیعی نبود، بلکه محصول مستقیم اصلاحات پروتستانی و تأثیر یک ایدئولوژی مذهبی خاص، یعنی «اخلاق پروتستانی» بود.
ماکس وبر و اخلاق سرمایهداری
نکته اصلی در نظریه ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستانی این است که سرمایهداری فقط یک نظام اقتصادی نیست، بلکه یک طرز فکر و شیوهای خاص برای درک اقتصاد و جهان است.
در گذشته، اخلاق مذهبی سنتی بر زندگی افراد حاکم بود، اما در دنیای مدرن، این اصول مذهبی کمرنگ شدهاند و جای خود را به الزامات بازار دادهاند. امروزه، موفقیت اقتصادی به اتخاذ یک رویکرد عقلانی، مدیریت هزینهها، محاسبه سود و شناسایی فرصتهای بازار بستگی دارد.
وبر معتقد بود که این طرز فکر سرمایهداری ریشه عمیقی در ایدئولوژی مذهبی پروتستانی دارد. او بر این باور بود که نیروی روانشناختی پشت این نظام، از مفهوم «وظیفه مذهبی» نشأت میگیرد.
اگرچه این مفهوم ابتدا در آموزههای مارتین لوتر مطرح شد، اما اخلاق سرمایهداری در نهایت بهویژه تحت تأثیر پروتستانهای پیوریتن و کالونیست قرار گرفت.
در تفکر کالونیستی، تقدیرگرایی با این باور ترکیب شده بود که رستگاری تنها از طریق انجام وظایف الهی در زندگی ممکن است. نتیجه این تفکر، یک تحول فرهنگی بود که در آن، موفقیت دنیوی نشانهای از خواست خدا تلقی میشد. این نگاه، فرهنگ انضباط، صرفهجویی و سختکوشی را تقویت کرد و در نهایت زمینهساز ظهور سرمایهداری شد.
نقاشی «پایهگذاران پروتستانیسم»؛ از یک نقاش ناشناس، سال 1660
سرمایهداری بهعنوان یک «رسالت»
در تفکر پروتستانی، خدمت به خدا یعنی پیروی از وظیفهای که او برای هر فرد در این دنیا تعیین کرده است. این آموزه، یک چارچوب مذهبی ارائه کرد که بر انضباط، سختکوشی و سرمایهگذاری تأکید داشت و از لذتگرایی و بیهدفی پرهیز میکرد.
ایده «تقدیرگرایی» ژان کالون این اخلاق پروتستانی را تقویت کرد، زیرا افراد برای اثبات این که در میان برگزیدگان خدا برای رستگاری هستند، تلاش میکردند از طریق موفقیتهای دنیوی، برتری خود را نشان دهند.
وبر این ارتباط میان رشد سرمایهداری و مذهب پروتستانی را با استفاده از واژه آلمانی«Beruf» بهمعنای «رسالت» یا «شغل دنیوی» توضیح داد. او نشان داد که این حس وظیفه الهی، با کنترل شخصی منظم، رفتار هدفمند و ارزشهایی همچون صرفهجویی، پشتکار و انضباط پیوند خورده است؛ مواردی که همگی از ویژگیهای اصلی موفقیت در نظام سرمایهداری هستند.
بنابراین برخلاف دیدگاه کارل مارکس که سرمایهداری را برآمده از ابزار تولید و بنیانهای اقتصادی میدانست، وبر معتقد بود که سرمایهداری بیش از هر چیز محصول یک طرز فکر خاص است.
در حقیقت، نظریه وبر وارونهای از نظریه «ماتریالیسم تاریخی» مارکس است. یعنی در حالی که مارکس باور داشت که ساختارهای اقتصادی، فرهنگ و نهادهای مذهبی را شکل میدهند، وبر استدلال کرد که این فرهنگ و ایدئولوژی مذهبی بودند که به رشد اقتصاد سرمایهداری دامن زدند.