نیلی بلاگ‌

نقد فیلم «ناتور دشت»؛ یقه‌ی تماشاگر را ول نمی‌کند

فیلم «ناتور دشت» در برهوت فیلم‌های امسال با قصه‌های بی‌سروته جزو معدود آثاری بود که بنظر می‌رسید برای روایتش برنامه‌ای دارد. چیزی روی کاغذ نوشته شده که قرار است مسیرش را درست طی کند. برای این روایت، که برگرفته از داستان واقعی دزدیده شدن کودکی در یکی از روستاهای ایران اوایل ۱۴۰۳ بود، چند نکته به کارگردان کمک کرده.

اولی بدون شک بازی میرسعید مولویان است. فیلم دو تا بازی خوب دارد: مولویان و هادی حجازی‌فر. حجازی‌فر البته شبیه خیلی از نقش‌های قبلی‌اش است اما مولویان با درآوردن کاراکتر پیچیده‌اش بنظرم شایسته‌ی سیمرغ است. (بازی او و امین حیایی در «زیبا رهایم کن» بهترین نقش‌آفرینی‌های امسال تا به اینجای کار هستند).

نکته‌ی بعدی فیلمبرداری مرتضی غفوری است. در جشنواره‌ای پر از لانگ‌شات‌های بی‌ثمر و هلی‌شات‌های بیهوده، غفوری در این فیلم از طبیعتی که در اختیارش قرار گرفته، گرفتن نماهای لانگ از مزارع پهناور و هلی‌شات، درست و در راستای قصه‌ای استفاده کرده که هیجان و تعلیق در آن از ابتدا تا انتها، یقه‌ی تماشاگر را رها نمی‌کند.

احمد پیران، محیط‌بان بازنشسته و مرد معتمد اهالی روستاست. مردی جدی که می‌خواهد برای تماشای کشتی پسرش به سفر برود اما همان موقع متوجه می‌شود که دخترک یکی از اهالی گم شده. پیران مردم روستا و روستاهای مجاور را بسیج می‌کند تا دخترک را بیابند غافل از اینکه دست کسی در کار است که خود پیران برخلاف توصیه‌ی دیگران به او اعتماد کرده.

آیهان با بازی مولویان نمونه‌ای از یک شر مطلق است. معتاد سابقی که حالا عاشق زنی است و اعتیادش را کنار گذاشته اما به قول آن جمله‌ی دیوان بیهقی: شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده ـ و لا تبدیل لِخلقِ الله ـ و با آن شرارت، دل سوزی نداشت.

آن نیروی پلید وجود آیهان انگار تغییرپذیر نیست. حتی با آنکه عاشق حلماست اما سربزنگاه و در موقعیت پیچیده، خودخواهی‌اش به عشقش می‌چربد. ملاحظه‌ی زن را نمی‌کند. خواسته‌اش را نادیده می‌گیرد و حتی تهدیدش می‌کند. گاهی رگه‌های ضعیفی از انسان بودن در او دیده می‌شود اما خیلی زود جایش را به همان شیطان درونش می‌دهد. آن تیک عصبی که مولویان برای کاراکتر انتخاب کرده، بخصوص چون مربوط به چشم‌هاست و موقع خیره شدن در چشمان دیگران و حرف زدن اوج می‌گیرد، هوشمندانه است چون به هر حال شنیده‌ایم که چشم‌ها دریچه‌ی روح انسان‌ها هستند.

موقع تماشای فیلم فکر می‌کردم آخرین‌بار که این میزان هیجان را در تمام طول یک اثر تجربه کردم قطعا مربوط به فیلم‌ها و سریال‌های پلیسی انگلیسی و آمریکایی است که طرفدار پروپاقرص‌شان هستم. بعد از طرفی همیشه وقتی قاتل و دزد را از اول قصه می‌شناسی کارت به عنوان کارگردان سخت‌تر است که چطور تماشاگر را مشتاق نگهداری. معما برای او حل شده و یک قدم جلوتر از بقیه‌ی شخصیت‌های فیلم است. چطور روایت را پیش ببری که بنظرش شخصیت‌ها احمق نیایند که هنوز نمی‌دانند شر کیست؟

برای تفسیر قاعده‌ای که خردمندان در فیلم «ناتور دشت» از آن استفاده کرده متوسل می‌شوم به آلفرد هیچکاک کبیر که خب پدر تعلیق در سینماست و همه به او اقتدا می‌کنند. هیچکاک در یکی از گفت‌وگوهایش توضیح می‌داد: وقتی چند نفر دور یک میز نشسته‌اند و برای پنج دقیقه درباره‌ی بیس‌بال حرف می‌زنند، خسته‌کننده و لوس است اما اگر همان اول کار به تماشاگر بگویی زیر این میز بمبی کار گذاشته شده که بعد از پنج دقیقه منفجر می‌شود و همه‌ی آن‌ها به هوا می‌روند، دیگر صحبت درباره‌ی بیس‌بال بیمزه نیست. این صحبتی است که در طول آن تماشاگر هیجان مرگ و زندگی شخصیت‌ها را دارد.

«ناتور دشت» به ما شر را نشان می‌دهد اما نمی‌دانیم که عاقبت کارش چه می‌شود. برای همین دو ساعت تمام اضطراب و هیجان روی صندلی نگهمان می‌دارد.

نکات مثبت


فیلمنامه‌ی فکر شده و دقیق
کارگردانی خوب که تعلیق را تا پایان حفظ می‌کند
بازی‌های خوب میرسعید مولویان و هادی حجازی‌فر
فیلمبرداری مرتضی غفوری

نکات منفی


خرده‌ پیرنگ‌های اضافه‌ی بی‌مورد

فیلم البته به این خط داستانی قانع نیست. نگران است که مبادا کم باشد درنتیجه یک سری خرده‌پیرنگ بی‌مورد هم اضافه می‌کند. داستان سعید آقاخانی واقعا اضافه‌کاری است. حتی ماجرای راز احمد پیران هم چندان محلی از اعراب ندارد. پایان فیلم هم البته در میانه‌ی این روزگار ناخوش، خوشحال‌کننده است اما بعد از کشف حقیقت و همان اول بتون‌ریزی تماشاگر تمام رمقش را خرج کرده یا زودتر باید کاراکتر را نجات داد یا سریع‌تر کارش را ساخت.

«ناتور دشت» خردمندان فیلم درستی است. و چیزی که ما این‌ سال‌ها بخصوص در جشنواره کم داشته‌ایم فیلم درست است.

منبع: خبرآنلاین

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!