بازی محبوب دث استرندینگ، که اخیرا نسخه جدید آن با عنوان Death Stranding 2 برای پلتفرم PS5 منتشر شده، این روزها حسابی سر زبانها افتاده است. این بازی به واسطه داستان عمیق و شخصیتپردازیهای چند لایه، توانست در بین بازیهای تکنفره داستانی به جایگاه ویژهای برسد. شخصیت اصلی این بازی، سم پورتر بریجز، یکی از عمیقترین شخصیتهای دنیای ویدیو گیم است. سم یک ضد قهرمان است؛ نه یک ضد قهرمان کلیشه در دنیای داستانهای گیمی اشباع شده؛ بلکه شخصیتی است باورپذیر با تمام ویژگیهای انسانی.
در دنیای دث استرندیگ، همه چیز، حتی کوچکترین المان در این دنیا، رابطه علت و معلولی با شخصیتها دارد؛ از خود رویداد دث استرندیگ گرفته تا پدیده Timefall همگی تاثیر مستقیمی در روح روان شخصیتها به خصوص شخصیت سم بریجز دارد. ما در این مقاله، ضمن بررسی تاریخچه مختصری از شخصیت سم، به تحلیل ویژگیهای روانشناسی او و همچنین دلیل انزوا و انواع ترسهای او میپردازیم. با تحلیل شخصیت سم بریجز از بازی Death Stranding همراه ویجیاتو بمانید.
تاریخچه شخصیت سم بریجز
هدف از این بخش از مقاله، ارائه یکسری از رویدادهای زندگی شخصیت سم بریجز برای تحلیل بهتر است. در ادامه این مقاله، ما با ارجاع به بخش تاریخچه این شخصیت، به تحلیل و بررسی ویژگیهای رفتاری و روانشناسی او میپردازیم. بنابراین ما آنچنان در داستان بازی غرق نمیشویم و صرفا خلاصهوار به معرفی شخصیت سم بریجز میپردازیم. چرا که داستان بازی بزرگتر از این حرفها است که بتوان اینجا به آن اشاره کرد. پیشنهاد میکنم قبل از ادامه این مقاله سری به داستان و معرفی کامل کاراکترهای بازی Death Stranding بزنید.
سم بریجز در دنیای آخرالزمانی دث استرندیگ، یک شخصیت منزوی است که مسئولیت رساندن محمولهها به صاحبانش را دارد. در واقع سم یک پستچی دنیای آخرالزمانی است. دوران کودکی سم، یک دوران پر از بحران و کشمکش بود؛ او توسط شخصیتی به نام پرزیدنت بریجز به فرزندخواندگی گرفته شد؛ اما آنچنان رابطه عاطفی عمیقی با او نداشت. از طرفی سم رابطه عاطفی عمیقی با دختر رئیس جمهور آملی برقرار میکند؛ که به دلایل پیچیدهای این رابطه برای مدتی قطع میشود.
سم تجربیات تلخی در گذشته داشته است؛ برای مثال، همسر او به مرور درگیر یک وضعیت روانی حاد و افسردگی شدید میشود که باعث شد در زمانی حاملگی خودکشی کند. مرگ همسر سم، باعث رخ دادن یک انفجار Voidout شد و هزاران نفر از اهالی شهر کشته شدند. این حادثه کاتالیزوری بود تا سم بیشتر تمایل به انزوا پیدا کند و از خانواده ریاست جمهوری فاصله بگیرد و تبدیل به یک پستچی منزوی شود.
اما سم یک پستچی معمولی نیست. او درگیر یک بیماری به نام Dooms است که به واسطه آن میتواند حضور BT را حس کند. همچنین این وضعیت او باعث ایجاد یک سری اختلالات عصبی و روانی در او شده است. او همچنین قابلیت بازگشت به زندگی را دارد؛ این به معنای این است که سم بعد از هر بار مردن میتواند از طریق ساحل به زندگی برگردد.
ویژگیهای شخصیتی
در این بخش از مقاله به صورت تیتروار به معرفی یکسری از اصلیترین ویژگیهای شخصیتی سم میپردازیم. شناختن ویژگیهای شخصیتی باعث منطقیتر شدن تحلیل روانشناسی شخصیت میشود. ما از طریق این ویژگیها میتوانیم به تحلیل جزئی وضعیت روانی سم بریجز بپردازیم.
دیدگاه بدبینانه
دیدگاه هر شخصیت به معنای درک او از محیط بیرون و اتفاقاتی است که درحال رخ دادن است. شخصیت سم نسبت به محیط بیرونی خود بسیار بدبین است. او به واسطه گذشته تلخی که داشته، احساس میکند دنیا درحال پیش رفتن به سمت رویدادهای بد است. در واقع سم هیچ دیدگاه مثبتی نسبت به دنیای پیرامون خود ندارد. به طور کلی شخصیت سم، مدام انتظار این را دارد که یک اتفاق بد بیافتد. او به سادگی اعتماد نمیکند زیرا حس میکند آدمها به راحتی خیانت میکنند.
درونگرا و کمحرف
یکی دیگر از ویژگیهای مشخص شخصیت سم بریجز، درونگرا بودن افراطی او است. سم انرژی خود را از انزوا و گوشهگیری میگیرد. شخصیت او طوری به وجود آمده که در حضور دیگران و اجتماع بسیار احساس ضعف و خستگی میکند. او ترجیح میدهد سکوت کند و زیاد حرف نزند؛ شاید دلیلش همان بدبینی به آدمها باشد. شخصیت سم بریجز از اینکه وارد رابطه دوستی یا عاطفی با دیگران شود اجتناب میکند. زیرا هیچ احساس خوبی نسبت به روابط ندارد و صرفا انرژی و قوای او را صرف میکنند.
تلاش برای پذیرش خود
این ویژگی سم بریجز به این معنا است که او تمایل زیادی به هویت یابی و پذیرش آنچه که هست دارد. سم در طول سفر خود و بردن محمولههای مختلف، تلاش میکند احساسات و ویژگیهای خود را قبول کند. برای مثال، او میداند آدمی منزوی و گوشهگیر است. در ابتدای بازی تلاشی برای بهبود این وضعیت نمیکند اما حداقل آن را میپذیرد و با این وضعیت خود کنار میآید.
حفظ خونسردی
شخصیت سم بریجز بسیار خونسرد و منطقی است. او در طول بازی با بحرانها و چالشهای پرفشاری روبهرو میشود. جالب اینجا است که شخصیت سم بریجز نسبت به تمام این بحرانها و فشارها حس خونسردی خود را حفظ میکند. به بیانی دیگر، این شخصیت نسبت به تحولات احساسی و اجتماعی، واکنش خاصی ارائه نمیدهد. در بخش بعدی به طور مفصل در مورد این ویژگی سم و دلایلش بحث میکنیم.
نقاط عمیق روانشناسی
در این بخش از مقاله، با توجه به تاریخچه و ویژگیهای شخصیتی، به بررسی و تحلیل شخصیت سم بریجز میپردازیم.
ترومای انزوا
انزوا، واژهای است پر از احساس تاریکی و خشم درون. شخصیتهای منزوی وضعیت روانی بسیار ناپایداری دارند. این شخصیتها مدام در سرشان صداهایی میشوند که آنها را از همه چیز زده میکنند. صداهایی که معمولا سرشار از تحقیر، بدبینی و احساس کوچکی است. انزوا از احساس حقارت و کم توجهی میآید. شخصیت سم، درگیر ترومای انزوا است. او احساس بدی نسبت به خود و دیگران دارد و تلاش میکند در اجتماع حاضر نشود.
سم بریجز از ایجاد روابط عمیق با دیگران خودداری میکند. او هیچ تمایلی به شرکت در کارهای گروهی و ماموریتهای تیمی ندارد. دلیل چنین چیزی همان ترومای انزوا است. در اصل سم از اینکه عزیزانش را از دست بدهد میترسد؛ به همین دلیل است که سعی میکند هیچ کسی را وارد دایره ارتباطش نکند که بعدا نخواهد او را از دست بدهد. انتخاب شغل پستچی نیز به نظر به همین دلیل است. زیرا به واسطه شغلش در دنیای بزرگ بازی تنهایی سفر میکند و در این سفر تلاش میکند ویژگیها و وضعیت روانی خود را بپذیرد.
حال بیایید این ترومای انزوا را از زاویه دیگری نگاه کنیم. یکی دیگر از دلایل وجود چنین ترومایی در ذهن سم، احساس عذاب وجدان و گناه است. او به طور ناخودآگاه خودش را مقصر تمام حوادث تلخی میداند که برای او رخ داده است. اجتناب او از روابط عاطفی و احساسی نیز میتواند دلیلش همین باشد. سم به واسطه اینکه در ذهنش قبول کرده گناهکار است، رابطه نزدیکی با کسی برقرار نمیکند؛ زیرا حس میکند نمیتواند نیاز دیگران را برآورده کند و مسئولیت رابطه عاطفی و دوستی را قبول کند. به عبارتی دیگر، سم بریجز احساس میکند مسئول از دست دادن عزیزانش بوده و نمیتواند از آنها مراقبت کند؛ پس آسانترین راه برای جلوگیری از این موقعیت، رو آوردن به انزوا است.
از سوی دیگر ترس از شکست و احساس بی کفایتی سم، یکی دیگر از دلایل منزوی بودن او است. سم به واسطه اینکه خود را یک قهرمان نمیبیند و حس میکند قدرت کافی برای انجام مسئولیتهای بزرگ را ندارد، هیچ هدفی را قبول نمیکند؛ زیرا خود را یک بازنده میبیند و چنین شخصیتهایی برای جلوگیری از وارد شدن به یک مسیر با هدف، منزوی میشوند.
رویداد دث استرندیگ نیز با ترومای انزوای سم رابطه دو سویه و مستقیمی دارند. چنین حادثهای باعث تشدید احساس عدم امنیت در شخصیت سم شده است. سم در حالت عادی حس ناامنی را دارد اما دث استرندیگ باعث بیشتر شدن چنین حسی میشود. از سوی دیگر دث استرندینگ باعث شده جوامع انسانی از یکدیگر جدا شوند و همین موضوع کاتالیزوری است برای منزوی شدن سم بریجز.
ترس از لمس شدن (Aphephosmophobia)
یکی از عمیقترین ویژگیهای روانی شخصیت سم بریجز، داشتن نوعی فوبیا و ترس از لمس شدن است. این فوبیا با نام Aphephosmophobia شناخته میشود. سم به واسطه داشتن این وضعیت روانی، از اینکه توسط دیگران لمس شود و یا ارتباط فیزیکی داشته باشد هراس دارد. او شدیداً هنگام تماس فیزیکی احساس فشار روانی زیادی را تحمل میکند و حتی با تلقین میتواند احساس درد را هنگام لمس شدن تجربه کند.
این فوبیا در حقیقت نوعی مکانیسم دفاعی است. مکانیسمهای دفاعی به مجموعه اعمال و احساساتی گفته میشود که شخصیت برای جلوگیری از تجربه بد روانی، آنها را به طور ناخودآگاه خلق میکند. ترس از لمس شدن، برای سم نوعی مکانیسم دفاعی برای جلوگیری از ارتباط نزدیک با دیگران است. او در ذهنش این موضوع را کاشته که روابط نزدیک برای او مثل بیماری میمانند؛ برای همین ناخودآگاه او برای پیروی از این قانون، چنین فوبیایی را خلق کرده تا از ارتباط نزدیک جلوگیری کند.
اما بریم سراغ دلیل اصلی رخ دادن چنین فوبیایی در وجود سم بریجز. سم به واسطه احساس رهاشدگی و تعملات اجتماعی محدود در دوران کودکی و حتی بزرگسالی، به مرور چنین وضعیتی را در وجود خود شکل داد. او تقریبا والدینی نداشته که به او احساس امنیت بدهد و در واقع مهمترین نیاز یک کودک که تعامل درست با اعضای خانواده است را نداشته است. این موضوع در شخصیت سم بریجز تبدیل به عادت شده است. سم برای اینکه هیچوقت تجربه درستی از ارتباط و تعاملات عاطفی نداشته، اکنون از برقراری تماس فیزیکی خودداری میکند. چراکه تماس فیزیکی و لمس شدن یکی از نشانههای ارتباط اجتماعی و عاطفی است.
نکته جالبی که در مورد این موضوع وجود دارد این است که سم تا حدود زیادی تلاش میکند تا با این ترس روبهرو شود. دلیلش این است که سم به مرور به روابط عاطفی نیاز پیدا میکند؛ چراکه انزوا بالاخره به مسیری میرسد که شخصیت خسته میشود و تلاش میکند به طریقی از آن خلاص شود. در مورد احساس نیاز سم به روابط اجتماعی و عاطفی جلوتر مفصل صحبت خواهیم کرد.
جستوجوی معنا در سفر خودشناسی
معنا عنصر مهمی در زندگی است؛ زیرا هر انسانی برای رسیدن به آرامش نهایی و رستگاری نیاز به معنا و مفهوم فلسفی مربوط به خودش دارد. شکل گرفتن معنا، مراتب مختلفی دارد اما یکی از اصلیترین مرحله آن، داشتن یک روابط عاطفی و اجتماعی درست و همچنین دور بودن از انزوا است، چراکه شخصیت منزوی مدام احساس پوچی و بی کفایتی میکند.
با توجه به منزوی بودن سم و همچنین دوری او از برقراری روابط اجتماعی، او احساس پوچی و بی کفایتی زیادی را تجربه میکند. در واقع هیچ معنایی برای زندگی ندارد؛ چون یک شخصیت منزوی است و انزوا هدف را از شخصیت میگیرد. چنین احساسی باعث ایجاد نوعی فشار روانی میشود؛ فشاری که به مرور بیشتر و بیشتر میشود و به شخصیت ضربه روانی وارد میکند.
این ضربه روانی شدید که در احساس بی معنایی ریشه دارد، سم را وادار به اصلاح و شناخت بیشتر خود میکند. سفری که سم از آغاز داستان شروع میکند، نوعی واکنش ناخودآگاه به تغییر و تحول درونی است. در واقع سم به واسطه این فشار روانی، خودش را وادار به پیدا کردن هدف میکند. او در طول مسیر سعی میکند با شخصیتهای مختلف ارتباط برقرار کند و از حالت منزوی بودن خارج شود. این رویکرد سم بریجز باعث ایجاد وضعیتی به نام خود درمانی از طریق ارتباط شده است که در ادامه آن را مفصل توضیح میدهیم.
خود درمانی از طریق ارتباط
خود درمانی به معنای بهبود وضعیت روانی نامطلوب با استفاده از مکانیسمهای دفاعی و راهکارهای جایگزین است. شخصیت سم، بعد از تجربه فشارهای روانی متعدد به واسطه ترومای انزوا و فوبیای لمس شدن، تصمیم میگیرد به خود درمانی رو بیاورد. او در طول سفر به این مفهوم میرسد که به نوعی باید با ترسها و فقدانهای خود، روبهرو شود و به جای پذیرش آنها سعی کند آنها را تغییر دهد.
روش جایگزین سم برای جبران فشارهای روانی و بهبود وضعیت انزوای خود، تلاش برای برقراری ارتباطات اجتماعی و عاطفی است. به عنوان مثال، اولین تلاش سم، برقراری نوعی ارتباط عاطفی و وابستگی به BB (لو) است. او در طول مسیرش نهتنها از لو برای اهداف بیرونی استفاده میکند، بلکه حضورش را نیز با تمام وجود حس میکند و نوعی احساس آرامش و امنیت را تجربه میکند.
لو به سم احساس مسئولیت میدهد و این احساس مسئولیت به مرور انزوا را از سم دور میکند. به طوری که سم خودخواسته روابط اجتماعی خود با دیگران را به این واسطه تقویت میکند. در طول بازی، سم یاد میگیرد دوباره به دیگران اعتماد کند و با آنها روابط عمیقی برقرار کند. یکی از این روابط اجتماعی، رابطه سم با ددمن است. ددمن در طول سفر سم، مفاهیم زیادی از دنیای دث استرندیگ را به او میآموزد. همچنین او به سم اعتماد میکند و اطلاعات مهمی را در اختیارش قرار میدهد؛ به همین واسطه سم نیز به او احترام میگذارد و به طور متقابل به ددمن اعتماد میکند.
نیاز به امنیت و حمایت
شخصیت سم در ظاهر، شخصیتی مستقل و سرسخت به نظر میرسد. در ابتدای بازی، او با خود ترومای انزوا مشکلی ندارد و ظاهرا ترجیه خودش بود تا تبدیل به شخصیتی منزوی شود. طوری که او معرفی میشود، یک شخصیت قوی اما دارای مشکلات روانی جدی و حاد است. اما حتی چنین شخصیتی نیز در اعماق وجود خود نیاز شدیدی به امنیت عاطفی و احساسی دارد.
تجربیات تلخ گذشته سم و همچنین خود رویداد دث استرندینگ، باعث شده تا سم یک دیوار دفاعی بزرگی دور خود بکشد تا دیگران تلاش نکنند به او نزدیک شوند. اجتناب او از برقراری روابط عاطفی و دوستی با دیگران، باعث شده تا سم شدیداً از نظر احساسی و عاطفی کمبود داشته باشد. این فقدان احساسی همچنین امنیت روانی و عاطفی او را به هم میریزد. اما به مرور و با پیشرفت داستان، این نیاز پنهان سم به امنیت و حمایت آشکار میشود؛ این را میتواند از کابوسهای او و همچنین ارتباط عمیق او با لو متوجه شد.
تجربههای آسیبزای گذشته سم، این نعمت امنیت عاطفی و روانی را از او گرفته است. او در کودکی هیچ پشتیبان و محافظی نداشته، بنابراین اینجای کار خیلی سخت میتواند این نیازش را بر آورده کند؛ زیرا مدام دیدگاه بدبینانه و گوشهگیری او جلوی این اتفاق را میگیرد.
پیش از این به این موضوع اشاره کردیم که سم از طریق انزوا تلاش میکند از آسیبهای احتمالی که ممکن است از طریق برقراری روابط دوستی و عاطفی پیش بیاید جلوگیری کند. اما این موضوع چیزی را در مورد اینکه سم نیاز فطری شدیدی به حمایت و امنیت عاطفی دارد کم نمیکند.
طرحواره محرومیت هیجانی
یکی از مشکلات بزرگ شخصیت سم، طرحواره محرومیت هیجانی است. گذشته سم همانطور که میدانید پر از رویدادهای تلخ و عجیب بوده است. او تقریبا بدون وجود یک فرد ایمن و محافظ بزرگ شده و رابطه آنچنان خوبی با کسی نداشته. تمام روابط او پایان نافرجامی داشتند. از رابطه پر کشمکش او با پدرخواندهاش گرفته تا رابطه زناشوییاش که نتیجه آن خودکشی همسرش شد. چنین اتفاقاتی باعث ایجاد طرحواره محرومیت هیجانی شده است.
این طرحواره به معنای عدم واکنشهای احساسی عمیق شخصیت به دیگران است. به بیانی دیگر، شخصیت سم در ارائه احساسات و عواطف درونی خود به دیگران ناکام است؛ زیرا این مهارت را اصلا بلد نیست؛ در واقع کسی به او یاد نداده چگونه احساساتش را بروز دهد. شخصیتهای عادی در دوران کودکی با دیدن کنش و واکنشهای احساسی عمیق والدینشان یاد میگیرند چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند.
اما سم به طور کلی از چنین آموزشی محروم بوده و درگیر این طرحواره مشکل ساز شده است. او در واقع هیچ یک از اصلیترین نیازهای عاطفیاش در دوران کودکی برآورده نشده و احساس فقدان میکند. یکی از دلایل فوبیای او از لمس شدن میتواند چنین چیزی باشد. در واقع او نمیداند چگونه و چه واکنشی به تمایل ارتباط فیزیکی دیگران بدهد. به همین دلیل از این موضوع میترسد زیرا احساس میکند در روابط اجتماعی بسیار ضعیف است و دیگران ممکن است او را بابت واکنش نامناسبش قضاوت کنند.
این طرحواره نتایج بسیار نامطلوبی روی شخصیت سم میگذارد. وقتی شخصیت در برقراری روابط اجتماعی ضعیف عمل کند، ناخودآگاه درگیر احساس حقارت میشود و این احساس حقارت با احساس پوچی و بی معنایی همراه است. میتوان گفت سم بریجز به واسطه محرومیت هیجانی، شدیدا درگیر احساس طردشدگی و تنهایی است. همین موضوع میتواند از دلایل انزوای او باشد.
نقاط ضعف و قوت
در پایان، برای جمعبندی مقاله و شناخت بیشتر شخصیت سم، به معرفی مهمترین نقاط ضعف و نقاط قوت این شخصیت میپردازیم.
نقاط ضعف
انزوای بیش از حد و احساس پوچی به واسطه آن
بی اعتمادی و خود داری از برقراری روابط اجتماعی
سرکوب احساسات و عواطف به واسطه طرحواره محرومیت هیجانی
احساس نامیدی و دیدگاه بدبینی نسبت به دنیای اطراف
نقاط قوت
استقامت و پایداری در مسیر و سفر خود
توانایی سازگاری با محیط و دنیای دث استرندینگ
شجاعت در روبه رویی با بحرانها و فشارهای روانی – فیزیکی
تلاش برای برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران
هوش و مهارت بقا در دوران آخرزمانی
نظرات کاربران