نیلی بلاگ

نقد فیلم ‌Ballerina | اسپین‌آف بی‌رمق جان ویک

«مثل یک دختر بجنگ»؛ این دستوری‌ست که قهرمان زن فیلم ‌Ballerina دریافت می‌کند. و ظاهراً، اگر منطق این فرمان را تا انتها دنبال کنیم (تا آنجا که اصولاً بتوان در دنیای جان ویک از چیزی به‌نام منطق حرف زد)، معنایش می‌شود دوئل با شعله‌افکن و استفاده از کفش‌های اسکیت مثل سرنیزه؛ جلوه‌هایی خلاقانه از کشتار در فیلمی که آمار اجسادش پیش از پایان پرده اول، سه‌رقمی می‌شود. تنها چیزی که در فیلم «لن وایزمن»، دومین اسپین‌آف از دنیای ویک پس از سریال ناامیدکننده The Continental، از خشونت افراطی‌تر است، یک نوع بی‌اعتنایی سبکسرانه است. در ادامه با نقد فیلم ‌Ballerina همراه ویجیاتو باشید.

تهیه‌کنندگان فیلم بالرین برای زد و خوردهای حماسی و حمام‌های خون حسابی ولخرجی کرده‌اند؛ جایی که «آنا د آرماس» با مشت و گلوله و چاقو و خفگی و حتی نارنجک، خودش را از مخمصه‌ها بیرون می‌کشد و با لشکرهایی از قاتلان در نبردهای تن‌به‌تن، تیراندازی‌ها و حتی یک جنگ آتشین واقعی درگیر می‌شود. کوریوگرافرهای بدلکاری یعنی «کایل گاردینر»، «جرمی ماریناس» و «دومونکوش پاردانی» به‌همراه تیم گسترده‌شان، مزد ریسک‌ کار در اروپای شرقی را به‌خوبی گرفته‌اند.

اما هتل‌های «دنیای جان ویک»، قبیله‌ها، زیرساخت قراردادهای قتل، «قوانین» و «رموز» در نهایت منجر به ساخت یک فیلم باکیفیت نمی‌شوند. داستان آشفته است؛ کلیشه‌ها و قواعد تکراری این «دنیای قاتلان» مدام درهم می‌لولند، آن‌هم در حالی که قهرمان زن ما پی‌درپی به دنبال انبارهای اسلحه‌ای وسیع و بی‌محافظ می‌افتد.

نقد فیلم ‌Ballerina

«ایو ماکارو»، پروتاگونیست فیلم ‌Ballerina، در سوگ پدرش است؛ مردی که علی‌رغم روابط مشکوکش، آدم خوبی به نظر می‌رسید (می‌خواست همه‌چیز را کنار بگذارد، درست پیش از آن‌که گلوله‌ای به زندگی‌اش پایان دهد). او به‌دست «وینستون اسکات» نجات می‌یابد (بار دیگر با بازی ایان مک‌شین) و پناهگاهی در هتل کنتیننتال، سرزمینی بی‌طرف برای تبهکاران، به او پیشنهاد می‌شود. ایو خیلی زود توسط «روسکا روما» و مزدورش، «کارگردان» (با بازی آنجلیکا هوستون)، جذب می‌شود؛ زنی که مصمم است غریزه قاتلانه این دختر را پرورش دهد.

سپس پرشی می‌کنیم به بیش از ده سال آموزش ایو؛ مونتاژی که شیوه‌های گوناگون برای انضباط‌بخشی به بدن و تبدیل آن به یک سلاح را به تصویر می‌کشد. در این میان، ایو، به‌عنوان نمادی از معصومیت ازدست‌رفته، جعبه موسیقی‌ای را با خود حمل می‌کند که چایکوفسکی می‌نوازد.

در ابتدا، ایو دقیقاً همان کاری را می‌کند که «کارگردان» از او می‌خواهد: دسته‌دسته گانگسترها را می‌کشد و برای هر مأموریت موفق، خال‌کوبی‌ای دیگر به بدنش اضافه می‌شود. اما وقتی یکی از افراد بسیاری که او از پا درمی‌آورد، ربطی به پدرخوانده دنیای تبهکاران (با بازی گابریل برن) پیدا می‌کند، همان کسی که در مرگ پدرش نقش داشته، ایو به خونخواهی برمی‌خیزد و از مسیر قبلی جدا می‌شود. او با «کارگردان» قطع رابطه می‌کند و شروع می‌کند به انبار کردن سلاح از زرادخانه‌هایی که مثل بازی‌های ویدیویی، در جای‌جای فیلم ظاهر می‌شوند و نقش چک‌پوینت را در این ماجراجویی بی‌وقفه و افقی ایفا می‌کنند.

در ظاهر، ایو به دنبال «چانسلر» است، همان شخصیت گابریل برن که همچنان به عادت قدیمی‌اش یعنی ربودن دخترهای کوچک ادامه می‌دهد؛ اما کنجکاوی اصلی تماشاگر، نه در تعقیب و گریز با این شرور، که در این است که آیا ایو بالاخره با «فلانی» روبه‌رو خواهد شد یا نه.

نقد فیلم بالرین

گرچه صحنه‌های اکشن فیلم ‌Ballerina با دقت و وضوح طراحی، هماهنگ و اجرا شده‌اند، هیچ‌کدامشان به جنون فیلم‌های پیشین ویک نزدیک نمی‌شوند. نه از آن نمای بالا با فشنگ‌های آتش‌زا خبری هست، نه تعقیب‌وگریز خودروها زیر طاق پیروزی پاریس با کشتار جلیقه‌ضدگلوله‌ها؛ همه‌چیز خلاصه شده به آدم‌هایی که در اتاق‌هایی تنگ و کم‌نور که همه‌شان شبیه هم‌اند، به جان هم می‌افتند. این سینمای اکشن نیست، مشق شب است.

گاهی تلاش‌هایی برای رسیدن به آن استاندارد دیده می‌شود؛ ظاهراً شعله‌افکن‌ها مد فصل جدیدند، با نبردی تک‌به‌تک که در آن دو عدد از غلو‌شده‌ترین سلاح‌های آتشین به‌کار می‌روند. اما حتی همین صحنه هم بیشتر تقلیدی‌ست از فیلم‌های قبلی ویک. طبعاً نمای اسلوموشن از بالا، که در آن آنا د آرماس آهسته در خیابانی قدم می‌زند، باید وجود داشته باشد؛ چرا که چرا باید تلاش کنند کاری متفاوت انجام دهند؟

گابریل برن در نقش رئیس فرقه‌ای که آن‌قدر بی‌اهمیت است که حتی نامی هم برایش در نظر گرفته نشده، هدر رفته. بازگشت چهره‌هایی چون آنجلیکا هوستون، ایان مک‌شین، لنس ردیک و البته خود ریوز هم صرفاً برای پیوند دادن فیلم به فرنچایز است؛ تا آن نام تجاری بتواند بر پوسترها و تبلیغات حک شود. آن‌ها هیچ کاری نمی‌کنند، چیزی اضافه نمی‌کنند و همه‌چیز پوچ به‌نظر می‌رسد.

با توجه به بازاریابی فیلم، گفتن این نکته افشای داستان به حساب نمی‌آید؛ بله، کیانو واقعاً در فیلم حضور دارد؛ حضوری کوتاه که فیلم‌سازان خواسته‌اند تا حکم مهر اعتبار را داشته باشد. او آمده تا مشعل را واگذار کند، اما ایو پیشاپیش شعله‌افکن خودش را در دست دارد.

آنا د آرماس

خنده‌دارترین نکته درباره فیلم‌های جان ویک این است که در جهانی می‌گذرند که گویی هر عابر خیابان عضوی است از جامعه‌ای مخفی با قوانین و ارز مخصوص به خود. این المان در فیلم ‌Ballerina دوچندان می‌شود. در پرده پایانی، ماجرا به روستایی دورافتاده در کوه‌های آلپ منتقل می‌شود؛ جایی که تمام ساکنانش مسلح‌اند: نه فقط نیروهای ویژه‌ی محلی، بلکه نانواها، گارسون‌ها، هر که فکرش را بکنید. این شکاف میان لحن ذاتی فانتزی-کارتونی ماجرا و ضرب‌آهنگ‌های احساساتی و جدی داستان به‌تدریج طاقت‌فرسا می‌شود؛ درست همان‌طور که مبارزات تن‌به‌تن نفس‌گیر و فشرده تکراری و حوصله‌سربر می‌شوند.

در حالت ایده‌آل، فیلم ‌Ballerina باید سرشار از حس فوریت و ضرورت می‌بود، اما فضای کلی بیشتر شبیه انجام تکلیف است تا یک فیلم پرانرژی. در نهایت باید گفت که با توجه به عملکرد فاجعه‌بار این فیلم در گیشه، تنها چیزی که اینجا در معرض خطر قرار گرفته، احتمال ادامه یافتن این فرنچایز است.

50

امتیاز ویجیاتو

فیلم Ballerina، دومین اسپین‌آف از دنیای «جان ویک»، با وعده گسترش جهان مرموز قاتلان و خلق یک قهرمان زن، پا به میدان می‌گذارد؛ اما نتیجه چیزی است شبیه تکلیف درسی. با وجود بدلکاری‌های دقیق، صحنه‌های اکشن حساب‌شده و حضور ستاره‌هایی چون آنا د آرماس، کیانو ریوز و آنجلیکا هوستون، فیلم نه داستان درخوری دارد، نه شخصیت‌پردازی، و نه حتی نوآوری بصری. خشونت‌های تکراری، ساختار روایی ازهم‌گسیخته و حس کلیشه‌ای بودن، آن را به اثری بدل کرده‌اند که بیشتر دغدغه‌اش اتصال گیشه‌ای به برند «جان ویک» است تا خلق تجربه‌ای سینمایی مستقل و معنادار.

منبع

اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

برچسب‌ها

مطالب پیشنهادی

نظرات کاربران

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *