چه اتفاقی میافتاد اگر هیچ مانعی برای سرعت دادن به رشد پیشرفت تکنولوژی وجود نداشت؟ در عرض ده سال یا اگر سران ابرکمپانیهای مربوط میتوانستند با هم به خوبی کنار بیایند، پنج سال دیگر زمین به جایی کاملاً متفاوت تبدیل میشد. جایی که دیگر نظم جهانی نه به صورت دولت-ملت بلکه توسط یک ابر-مغز کامپیوتری کنترلکننده، وجود میداشت. فیلم Mountainhead اثری از جسی آرمسترانگ، خالق سریال موفق Succession فضایی ایجاد میکند تا این پرسش و دهها پرسش دیگر را مطرح کند و به شکلی خندهدار به زیر ذرهبین ببرد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا این فیلم را مورد بررسی قرار بدهیم.
نوک قله = قدرت، ثروت و دیوانگی
اول از همه باید اشاره کرد که با یک اثر دیالوگمحور روبرو هستیم که اتفاقات معدود آن توسط مباحث پیچیده و فلسفی پیش میروند، به همین دلیل باید خودتان را برای گفتگوهای طولانی آماده کنید؛ در واقع لحظاتی که مجال استراحت بین سکانسها پیدا میکنید کم است. فیلم با یک شات چشمگیر از عمارتی در فضای کوهستانی جایی در ایالت یوتاه آغاز میشود و گزارشگری اعلام میکند که آپدیتهای جدید نرمافزار Traam باعث شده که انفجارهای وحشتناکی در نقاط مختلف دنیا رخ بدهد. بدین ترتیب مقدمهای کوتاه فراهم میشود تا به نوک هرم زندگی انسانها در این عمارت برویم؛ جایی که مهمترین مسائل دههی کنونی در آن مطرح میشوند.
این خانهی مجلل در نوک قله قرار دارد و نام فیلم به صورت نمادین به نوک هرم اجتماعی اشاره میکند
خیلی سریع یک مهمانی شکل میگیرد که در آن سه نفر از پولدارترین افراد کرهی زمین در خانهی سوپس، که کمتر از آنها پولدار است، جمع میشوند. ونس، ثروتمندترین شخص زنده، بیشباهت به ایلان ماسک نیست و با داشتن طرحهایی برای استفادهی گسترده از هوش مصنوعی در کمپانی و اپلیکیشن Traam امیدوار به شکل دادن آیندهی بشر است. جف، میلیاردر دیگریست که مدیر کمپانی بزرگی در توسعهی هوش مصنوعیست و با استفادهی روزافزون این سیستمها ثروتش هر لحظه در حال افزایش است. رندال با بازی استیو کارل، ایدهآلگراترین شخصیت فیلم معرفی میشود؛ کسی که آرزوی سرعت بخشیدن به روند تکامل انسان به مرحلهی پُست-هیومنیسم را در سر دارد. سوپس کیچن هم فرد صاحبخانه است که توسعهی یک اپلیکیشن مربوط به مدیتیشن را مدیریت میکند و در تمنای رسیدن به ثروت میلیارد دلاریست. سه نفر اولی میلیاردر هستند و او صرفاً میلیونر است.
حضور این چهار شخصیت در کنار یکدیگر به مدت ۳۶ ساعت، خیلی زود روابطی را به نمایش میگذارد که هزاران نکتهی ریز و درشت، خندهدار و جدی در آن است. ونس برای فیلتر کردن محتوای رسانهاش به هوش مصنوعی جف نیاز دارد و رندال در این پروسه نوعی امیدواری برای تغییر دادن دنیا میبیند؛ ایدهآلی که در دیگران هم شورانگیز عمل میکند. سوپس نیز همانطور که از نام مسخرهاش هم پیداست، به عنوان یکجور زنگ تفریح برای میلیاردرهای صحنه نمایش داده میشود که هر لحظه که خواستند میتوانند از او بهره ببرند. نیم ساعت ابتدایی فیلم به معرفی خصلتهای عجیب این شخصیتها و صحنههای نیمچه خندهداری میپردازد که جلو آمدن پا به پای آن برای بینندگان عادی سخت است. اما اگر از این فیلتر ابتدایی عبور کنید و بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید Mountainhead تبدیل به فیلمی میشود که پس از تماشای آن مطمئناً به فکر فرو میروید.
با سرعت به سوی پست-هیومنیسم
جمع این دوستان و قدرتی که دارند میتواند دنیا را متحول کند
چهار دیوانه که با ثروت خود میتوانند تأثیرات و تغییرات مهمی در سطح جهانی ایجاد کنند را کنار یکدیگر بگذارید تا ببینید چه اتفاقی میافتد. ایدههای شتابگرایانه مطرح میشود، آنها با خود میاندیشند حالا که ما توانایی انجام تغییرات عظیم مثل کنترل کردن کشورهای آمریکای جنوبی را داریم، چرا به آن سرعت نبخشیم؟ اصلاً چرا خود آمریکا را تصرف نکنیم یا چین؟ یا کل جهان؟ با استفاده از ابزار و ثروتی که در دست داریم در طول پنج سال میتوانیم، انسان را از مرحلهی زندگی کنونیاش گذر بدهیم و نظم نوین جهانی بر اساس وحدت تکنولوژیک ایجاد کنیم. البته که آنقدر سرسری و شتابزده عمل خواهیم کرد که نمیدانیم چطور بیآبی خانه را درست کنیم.
بدین ترتیب، جسی آرمسترانگ، با فیلمنامهی قوی خود زمینهای فراهم میکند تا مهمترین مسائل مطرح دربارهی سرمایهداری، اقتصاد جهانی، سیاستهای بینالملل و از همه مهمتر تکنولوژی را مورد بررسی قرار بدهد. فیلمنامهی او پر است از شوخیهای هوشمندانه که به شکلی تاریک نکتهای تلخ در آن جاریست؛ مثلاً در جایی از فیلم کشتار مردم بیگناه به سخره گرفته میشود یا جمعیت زمین از سوی میلیاردرهای تکنوفیل به عنوان مشتی احمق خطاب میشوند. همچنین سبک زندگی این میلیاردرها را میتوان از نزدیک دید و به جنبههای روانی شخصیتها پرداخته میشود. پارانویا و بدبینی در همهجا حاضر است، آنها مثلاً فکر میکنند که دوربینهایی پشت پنجرههای تماماً شیشهای این خانهی پست-مدرن دارد برنامهی آنها برای کنترل جهان را نظارت میکند و همین اختلالات و وسواسهای سواستفادهگرانه باعث میشود که قبل از هر چیز آنها به جان خودشان بیافتند.
انسانی بسیار انسانی
خیلی زود خواستهها و انگیزههای هر فرد باعث اختلاف میان اعضای گروه میشود؛ یا به عبارت دیگر، انسانی بسیار انسانی…
هر چه به پایان فیلم نزدیکتر میشویم، ایرادات ادعاهای شتابگرایانهی طرفداران پیشرفت هر چه سریعتر تکنولوژی بهتر نمایان میشود و با زبانی تیز و تند مورد استهزا قرار میگیرند. شخصیت ایدهآلیست رندال که به فکر نجات جان خودش از سرطان است، سهلانگارانه میخواهد پلهها را صد تا یکی کند تا رویای خودش را بتواند واقعی کند و همین شتابِ زیادی تخم نابودی گروه را میکارد. علاوه بر این، ونس بیتوجه از عواقب آپدیتهای نرمافزارش به دنبال تثبیت جایگاهش به عنوان پولدارترین فرد زمین است. جف که نسبت به دیگران محافظهکارتر نشان میدهد، مهمترین ابزار یعنی هوش مصنوعی پیشرفته را در دست دارد که به او توانایی قدرت نفوذ در سیاستهای مهم جهانی میدهد.
در تقاطع خواستههای آنها به شکلی ناگزیر اختلاف پیش میآید و سد راه ایدهآلهای آنها برای تغییر دادن دنیا میشود. میتوان اینطور برداشت کرد که انسان پیش از اینکه بتواند از مقطع کنونی خود عبور کند و به مرحلهای برسد که از آن فراتر میرود، هنوز هم یک انسان است؛ یعنی بلندپروازی دارد، کوتهبین است، به خواستهها و احساسات خود بالاتر از هر چیزی اهمیت میدهد و به همین دلیل درگیری و رقابت ایجاد میشود. یا اگر بخواهیم از دید فردریش نیچه به این مسئله نگاه کنیم، میتوان از عبارت معروفش استفاده کرد؛ انسانی بسیار انسانی.
فیلمی برای نِردها
آنها پیش از اینکه دوستانی صمیمی باشند، تعدادی نِرد هستند که بلند نیستند زیر دیپلم حرف بزنند
فیلم Mountainhead در ارائهی مضامیناش باسواد عمل میکند و با ترکیب ایدههای نِردی و کمدی تاریک، محیطی روراست و بیتعارف برای پرداختن به مسائل روبروی بشر فراهم میکند. دستآوردی در زمینهی نویسندگی و کارگردانی که شاید افراد کمی، لااقل از چنین دریچهای، قادر به دستیابی به آن هستند. البته باید اشاره کرد که فیلم زیادی فلسفی و پرحرف میشود که اگر بیننده آگاهی چندانی نسبت به موضوعات و اصطلاحات خاص نداشته باشد، دنبال کردن آن هم با سرعت بالای روایت و گفتگوها سخت است؛ به عبارت دیگر، این فیلم زیر دیپلم حرف نمیزند. شاید اگر کمی زمان استراحت در میان گفتگو و سکانسها وجود داشت، همراه شدن با آن سادهتر میشد.
زمانی که به ابعاد فنی این فیلم مینگریم، ظرافتهای سطح بالایی در آن وجود دارد. دکورها هماهنگی تماتیک ایجاد کردهاند و راهی برای دیدن نزدیک و واقعگرایانهی لایفاستایل در نوک هرم سلسله مراتب اجتماعی دنیای این روزها، از طریق آن وجود دارد. موسیقی با ضربهای الکترونیک نرماش فضای گفتگوها را بازتاب میکند. و قاببندیها هم در نشان دادنِ گروهی از تکنوفیلهای میلیاردر و سهلانگاری و بیپروایی آنها، دقیق و حسابشده عمل میکند.
جمعبندی
نهایتاً باید گفت که فیلم Mountainhead بیننده را به محیطی میبرد که با در دست داشتن قدرت، جسارت و ابزار کافی میتوان دست به کارهای بزرگ و صد البته خطرناکی زد که آیندهی بشریت را تعریف خواهند کرد. جسی آرمسترانگ با سبک خاص خود درامی باسواد و پر از دیالوگ ساخته است که جایی برای نفس کشیدن و استراحت باقی نمیگذارد، البته اگر بتوانید با مباحث فلسفی متعددی که مطرح میشود همراهی کنید.
85
امتیاز ویجیاتو
جسی آرمسترانگ با سبک خاص خود درامی باسواد و پر از دیالوگ ساخته است که جایی برای نفس کشیدن و استراحت باقی نمیگذارد، البته اگر بتوانید با مباحث فلسفی متعددی که مطرح میشود همراهی کنید.
نظرات کاربران