امروز باری دیگر نگاهی دقیق میاندازیم به صحنهها و لحظاتی که در گذشته وحشت را در دل کودکان بیننده کارتون انداختند؛ امیدوارم این قسمت نیز مانند قسمت اول توجه شما را جلب کند و برایتان سرگرمکننده باشد.
۱) شخصیت کابوسها Terror Toad – سریال Mighty Morphin Power Rangers
تصور کنید صبح از خواب بیدار شدهاید و ناگهان با این صحنه وحشتناک و فراموشنشدنی مواجه میشوید.
لباس شخصیتهای منفی در Power Rangers به ندرت حس ترس یا وحشت را ایجاد میکنند. معمولاً به شکلی ناخواسته خندهدار هستند اما Terror Toad متفاوت است. در قسمت Power Ranger Punks، شرور داستان یک معجون را در نوشیدنی کیمبرلی و بیلی میریزد. او اساساً آنها را تحت تأثیر قرار میدهد تا تبدیل به افراد شرور شوند. در حالی که این دو از کار افتادهاند، یک هیولای جدید برای از بین بردن باقیمانده رنجرها ساخته میشود. طراحی ناراحتکننده تنها چیز آزاردهنده در مورد Terror Toad نیست؛ این واقعیت که او پاور رنجرها را میخورد و چهرههای آنها را روی شکمش نشان میدهد نیز وجود دارد.
استفاده مشمئزکننده از دندانهایش و صداهای خفگی که ایجاد میکند، به صحنهها کمکی نمیکنند. پس از خوردن هر دو رنجر زرد و سیاه، رنجر قرمز مجبور میشود با Terror Toad روبرو شود. خوشبختانه کیمبرلی و بیلی درمان میشوند و به نبرد میپیوندند. زوردان به آنها اطلاع میدهد که برای شکست Terror Toad، باید شاخهایش را قطع کنند و سپس به نقطه ضعف روی گردنش حمله کنند. رنجر صورتی تیرهایی به گلوی هیولا میزند و دیگر رنجرها را آزاد میکند. در یک حمله نهایی، آنها با شلیک یک تیر به دهانش او را میکشند. این قسمت با بازی دوستانه والیبال بین رنجرها به پایان میرسد. شخصیت Terror Toad دیگر هرگز ظاهر نمیشود.
اما ما او را در فلشبکها میبینیم… حتی این هم برای یک برنامه کودکان بیش از حد است. منظره یک قورباغه عظیم و چاق، با دهان دوم روی گلویش که قهرمانان ما را میبلعد و باعث میشود چهرههای آنها روی شکم بزرگش ظاهر شوند، برای کودکان بسیار مشمئزکننده و ترسناک است. ایرانیها گربه را در «شهر موشها» دارند اما کودکان آمریکایی چیزی بسیار بدتر و وحشتناکتر برای آشنایی با آنها دارند.
۲) اپیزود One of Us – کارتون انیمیشنی Jimmy Neutron
من یکی از طرفداران Jimmy Neutron بودم ولی خوشحالم که این قسمت از سریال را مشاهده نکرده بودم.
فصل سوم انیمیشن سریالی Jimmy Neutron جایی بود که چیزها شروع به عجیب شدن کردند. لحظهای خاص که این تغییر لحن را برجسته میکند، در قسمت One of Us است. قسمت با شین شروع میشود که به جیمی و کارل درباره یک نمایش جدید که تماشا کرده به نام Happy Show Show میگوید و پیشنهاد میکند که همه آن را تماشا کنند زیرا آنها را شاد خواهد کرد. جیمی آن را نادیده میگیرد و به انجام کارهای عجیب علمی روی کامپیوترش میپردازد؛ مانند فتوشاپ کردن سر خود و کراش او در عکسهای عروسی. با این حال، شین بیرحم است و جیمی را برای تماشای این نمایش مرموز آزار میدهد.
به زودی جیمی متوجه میشود که همه رفتارشان تغییر کرده و به شکلی ناراحتکننده با یکدیگر بیش از حد دوستانه رفتار میکنند. لبخند ترسناک و ناراحتکننده لیبی که به جیمی نگاه کرده و با نگاهی بیروح صحبت میکند، مستقیماً از یک فیلم ترسناک آمده است. بتی، او را متقاعد میکند که آن را امتحان کند. بنابراین، آن شب برنامه را روشن میکند و با یک پیرزن مهربان به نام «مادربزرگ تیترز» روبرو میشود. او تنها ۱۰ ثانیه آن را تماشا میکند قبل از اینکه تلویزیون را خاموش کند زیرا واقعاً بد است و به سرعت آن را از ذهنش خارج میکند. روز بعد در مدرسه، همه بچهها سعی میکنند جیمی را متقاعد کنند که دوباره آن را امتحان کند. بتی از او میخواهد که به خانهاش بیاید و با هم آن را تماشا کنند، اما وقتی آن شب به سمت خانهاش میرود، از پنجره میبیند که او در حال تماشای آن است و متوجه میشود که نمایش مردم را هیپنوتیزم میکند. به زودی، تمام شهر به دنبال جیمی هستند تا او را مجبور به تماشای نمایش کنند.
خوشبختانه، سندی که تازه از یک مسابقه کاراته برگشته، هنوز تحت تأثیر قرار نگرفته است. بنابراین، آنها به دنبال مادربزرگ تیترز میروند تا به این وضعیت پایان دهند. پس از شکست دادن او، مشخص میشود که مادربزرگ ما یک موجود فضایی است و در واقع چندین مادربزرگ تیترز با چشمانی سیاه و بیروح وجود دارند. سریال Happy Show Show نیز یک پارودی از برنامه کودکان تایوانی واقعی به نام Fruity Pie است.
۳) کابوسهای میشل و جسی – سریال Full House
این لبخند با لحنی که محو رمز و راز است، حقیقتاً هیچ جایگاهی در سریال کودکان ندارد.
اگر برنامهای وجود دارد که قطعاً نباید در لیست لحظات ترسناک باشد، Full House است. به نظر نمیرسد این برنامه ذرهای از خشونت یا تاریکی در آن باشد. با این حال، به دلایلی اینجا قرار دارد و آن دلایل در قسمتهای My Left and Right Feet و Seven Month Itch Part 1 هستند. هر دوی این لحظات را میتوان به سرعت توضیح داد زیرا آنها رویا هستند و در واقع اتفاق نیفتادهاند اما این از ترسناک بودن آنها کم نمیکند. اول، کابوس جسی در Seven Month Itch Part 1 را داریم.
جسی از این که همه در حریم شخصی وی هستند و از او بیش از حد تقاضا دارند، ناراحت است. آن شب، جسی کابوسی میبیند که در آن دو میشل وارد اتاق میشوند و شروع به درخواست غذا و تعویض پوشک میکنند. این مسئله زمانی اتفاق افتاد که میشل حرف نمیزد. بنابراین، صداگذاری او توسط دیو کولیر با صدایی ناراحتکننده و جیغمانند انجام شد. ممکن است صدای خنده تماشاگران شنیده شود اما کودکان نمیخندند… سپس بقیه خانواده ظاهر میشوند… با درخواستهای آزاردهنده و مسخره، همراه با لنز دوربین Fisheye که روی صورتهای آنها فوکوس کرده و آنها را به شکلی وحشتناک تحریف میکند. کابوس دوم در My Left and Right Feet اتفاق میافتد؛ میشل شروع به نگرانی درباره اندازه پاهایش میکند که در حال بزرگ شدن هستند.
سپس ما با کابوسی مواجه میشویم که در آن پاهایش روی صفحه به اندازهای مسخره بزرگ میشوند… همراه با صدای کشیدهشدنی مشمئزکننده. پاها ادامه میدهند تا به اندازه کل اتاق برسند. خانواده آنها را قلقلک میدهند… میشل با جیغ بیدار میشود، خوشحال از اینکه فقط یک رویا بود… او پتو را کنار میزند و میبیند که پاهایش هنوزعظیمالجثه هستند. خوشبختانه، آن هم یک رویا بود.
۴) گراز دریایی کابوس – انیمیشن سریالی Pingu
باری دیگر با این سوال مواجه میشویم که چه دلیل منطقی برای حضور چنین موجودی وجود دارد؟
گراز دریایی شخصیتی بسیار مرموز است که تنها یک بار در کل سریال و در قسمت Pingu’s Dream ظاهر میشود. در طول رویای او، گراز دریایی پینگو را دنبال کرده، به شکلی که فکر میکند بازیگوشانه است. اما برای پینگو، این مسئله بسیار ترسناک و ناراحتکننده است… با توجه به اندازه و رفتار گراز دریایی. وقتی پینگو برای اولین بار با گراز دریایی ملاقات میکند، او به طور ناگهانی در صحنه ظاهر میشود و با صدایی عمیق خرناس میکشد. او پینگو را زیر یک خانه یخی به دام میاندازد و سپس او را برای تفریح خود میگیرد و فشار میدهد. پس از آن، تشک پینگو را میگیرد و شروع به خوردن آن میکند.
دلیل خورده شدن تشک توسط او برای ما نامعلوم است. پس از رفتن آهسته، پینگو کتابها را برمیدارد و میدود تا اینکه لیز میخورد و از یک شیب یخی سقوط میکند… او میافتد و میافتد تا به کف اتاق خوابش میرسد. معلوم میشود که شیب فقط ملحفههای تخت او بوده است. مادر پینگو سپس کودکش را صدا میزند در حالی که او گریه کرده و همه چیز را درباره رویای ترسناکش و گراز دریایی که او را تعقیب میکرد، تعریف میکند. گراز دریایی به دلیل رفتار معمولاً ساکت خود شخصیتی ترسناک است. او یا با چشمان سیاه و بیجان خود ناراحتکننده خیره میشود یا با صدایی بچهگانه خرناس میکشد و شوخیهای بازیگوشانهاش را بیش از حد ادامه میدهد. او دندانهای انسانی به جای عاج دارد… این جنبه به ویژه ترسناک است…
گراز دریایی برای کودکان آنقدر وحشتناک بود که این قسمت در واقع از پخش تلویزیونی در بریتانیا سال ۲۰۰۳ حذف شد و در ایالات متحده نیز پخش نشد. البته هرگز در بریتانیا روی VHS نیز منتشر نشد… با وجود سانسور، یک بار در PBS KIDS sprout سال ۲۰۰۶ پخش شد. در واقع نسخهای قدیمیتر از این اپیزود وجود داشت که در آن گراز دریایی غرش و صداهای ناراحتکننده جیغمانند تولید میکرد. این صداها به خنده تغییر داده شدند زیرا برای کودکان بسیار ترسناک بودند… اگر چیزی که ما داریم کمتر از نسخه اصلی ترسناک بوده، پس بهتر است نسخه اصلی هرگز دیده نشود.
۵) پدربزرگ زامبی در اتوبوس – کارتون سریالی Hey Arnold
با یک نگاه به این صحنه از Hey Arnold، میتوان تشخیص داد که کودکان آن دوران چه کابوسی داشتند.
در قسمتی از Hey Arnold، آرنولد و جرالد تصمیم میگیرند که به کارهای پاره وقت نیاز دارند و شروع به کار در فروشگاه گل خانم ویتلو میکنند. در ابتدا، پسران از کار کردن با هم خوشحال هستند و به تمام تفریحاتی که خواهند داشت فکر میکنند. به زودی خانم ویتلو آسیب میبیند و جرالد را مسئول فروشگاه میکند. آرنولد متوجه میشود که جرالد دوست بهتری است تا رئیس و آنها شروع به دعوا میکنند. آرنولد استعفا میدهد و آنها قسم میخورند که دیگر با هم صحبت نکنند. آن شب، پدربزرگ فیل به آرنولد میگوید که چگونه او و دوستش، جیمی کافکا، در کودکی دعوا کردند و باعث شد که دیگر با هم صحبت نکنند.
این کلمات تمام شب آرنولد را آزار میدهند و در نهایت منجر به یک کابوس میشوند. در کابوس، آرنولد و جرالد هفتاد سال بعد در اتوبوس به هم میرسند. آنها هنوز هم با یکدیگر صحبت نمیکنند اما فراموش کردهاند که چرا اصلاً دعوا کردند. ناگهان، صدای تحریفشده پدربزرگ از پشت اتوبوس به آرنولد طعنه میزند: «بهت چی گفتم، مرد کوچک؟» جسد در حال پوسیدن پدربزرگ فیل را میبینیم که به آرنولد میخندد تا اینکه فکش میافتد. تماشای یکی از اعضای محبوب و مهربان خانواده که به آهستگی میپوسد و از بین میرود حقیقتاً ترسناک و است در ذهن کودک حکاکی میشود.
۶) خانه تسخیرشده – انیمیشن سریالی Samurai Jack
به این تصاویر نگاه کنید و صادقانه به من بگویید که اگر کودک بودید، با دیدن این تصاویر و موسیقی مبهم وحشتزده نمیشدید.
تشخیص اینکه آیا Samurai Jack واقعاً یک برنامه کودکان بوده یا نه، دشوار است. چهار فصل اول آن در شبکه Cartoon Network پخش شد و در حالی که خشن بود، هرگز آنقدر نبود که به قلمرو بزرگسالان وارد شود. البته فصل پنجم همه چیز را با خون، فحش و سایر موضوعات بزرگسال تغییر داد و به طور انحصاری در Adult Swim پخش شد. با توجه به لحن ملایمتر چهار فصل اول و این واقعیت که بسیاری از کودکان آن را تماشا میکردند، این لحظه از قسمت سوم فصل سوم با عنوان Jack in the Haunted House سزاوار قرار گرفتن در این لیست است.
در حالی که شبانه تنها است، جک با یک دختربچه گریان روبرو میشود. او در حالی که جک به وی نزدیک میشود، فرار کرده و جک هم دختر را تا یک خانه قدیمی دنبال میکند. در داخل خانه، جک چند شخص از افرادی که زمانی آنجا زندگی میکردند و هیولایی که به آنها حمله کرد، میبیند. جک به زودی دختر را پیدا میکند و پیشنهاد میدهد که آنجا را ترک کنند اما متوجه میشود که تمام درها و پنجرهها ناپدید شدهاند… هیچ جایی برای رفتن وجود ندارد، آنها تصمیم میگیرند استراحت کنند. وقتی بیدار میشود، دختر گم شده است و صدای موسیقی و گفتگو در دور دست را میشنود. او وارد یک اتاق روشن میشود و دختر را در حالی که دور میز با سایر اعضای خانواده نشسته است، پیدا میکند. در ابتدا جک محتاط است اما به زودی با چای و صحبتهای کوچک آرام میشود.
البته این ظاهر دوام نمیآورد… چشمان برادر دختر آهسته به داخل جمجمهاش میچرخد، موسیقی تحریف میشود و فلشهایی از وضعیت واقعی تخریب خانه شروع به نفوذ میکنند… برادر به عقب خم شده و آب دهان او سرازیر میشود، مادر و پدر نیز همین کار را میکنند… مادهای سایهای و سیاه از دهان آنها خارج میشود، بدنهایشان را نابود میکند و به یک شیطان تبدیل میشوند… در پایان، جک شیطان را شکست میدهد و اعضای خانواده را آزاد میکند اما این پایان خوش، لحن و فضای وحشتناک بیشتر قسمت را پاک نمیکند… همه چیز در این قسمت عجیب به نظر میرسد؛ از عدم وجود موسیقی پسزمینه گرفته تا نحوه انیمیشن شیطان. این واقعیت که هرگز نمیفهمیم شیطان چه کسی یا چه چیزی است یا از کجا آمده، به همان اندازه ناراحتکننده است.
۷) با Nobody تا ده بشمار – برنامه کودک Sesame Street
این شخصیت و ظاهر سورئال آن بیشتر شبیه چیزی است که این روزها در یوتیوب تحت عنوان Sensory Horror میبینیم.
بیشتر برنامههای این لیست برای کودکان محدوده ۱۰ سال طراحی شدهاند… آنها قادر به تحمل لحظات ترسناک گاهبهگاه هستند… اما برنامهای مانند Sesame Street که برای کودکان پیشدبستانی است چطور؟ شخصیت لیمبو که اغلب به عنوان Nobody نیز شناخته میشود، یک ماپت بود که تقریباً به همان سرعتی که معرفی شد، ناپدید شد. او از دو چشم شناور و یک دهان روی یک پسزمینه سیاه تشکیل شده بود و با صدایی عمیق و آرام صحبت میکرد. در Sesame Street، او ظاهر میشود تا به کودکان شمارش یاد دهد.
او در ابتدا برای این برنامه ساخته نشده بود… جیم هنسون در اصل لیمبو را برای فیلم کوتاه سورئال خود با نام Limbo: The Organized Mind خلق کرد. در آنجا شخصیت Nobodyدرباره ناخودآگاه انسان مقابل تصاویر مه و سوسکها صحبت میکرد. چرا او به Sesame Street تغییر مکان داد، برای ما نامعلوم است. شاید هنسون نمیخواست عروسکهایش هدر بروند. شاید از وحشتزده کردن کودکان لذت میبرد؟ با این حال، من فکر نمیکنم این چیزی باشد که کودکان دو ساله بخواهند به روحشان خیره شود.
۸) اپیزود The Haunted Mask – سریال Goosebumps
جدا از ظاهر ماسک، فضای این اپیزود بینهایت دارک بود و به هیچ عنوان نباید برای کودکان پخش میشد.
با سریالی مانند Goosebumps آر.ال. استاین، برخی لحظات ترسناک و آزاردهنده در آن وجود دارند. با این حال، رویدادهایی که در قسمت The Haunted Mask اتفاق میافتد، به دلیل اینکه آن قسمت خاص است، قابل توجه هستند! هر سریالی یک اپیزود مشابه دارد. آن قسمتی که حتی اگر انتظار چیزی ترسناک را داشته باشید، شما را میترساند. بر اساس یازدهمین کتاب از این سری، یک قسمت دو بخشی است که کارلی بت را دنبال میکند؛ دختری که از دیده شدن به عنوان فردی ترسو خسته شده است. با نزدیک شدن هالووین، او از پوشیدن لباس بامزه اردکی که مادرش برایش درست کرده، امتناع میورزد و در عوض به دنبال چیزی واقعاً ترسناک میگردد تا به دوستانش و هر کس دیگری که او را مسخره کرده است، اثبات کند که ترسو نیست. در یک فروشگاه لباس مرموز، او ماسکی کاملاً زشت پیدا میکند که مطمئن است دوستانش را میترساند.
فروشنده ترسناک فروشگاه حاضر نیست ماسک را به او بفروشد اما به او یک ماسک گوریل پیشنهاد میدهد. او در نهایت آن را میدزدد و از فروشگاه فرار میکند. پس از اینکه آن را میپوشد تا برادرش را بترساند، متوجه میشود که برداشتن ماسک از صورتش زمان میبرد. او متوجه میشود که ماسک صدایش را خشنتر و ترسناکتر کرده است. هر چه بیشتر ماسک را میپوشد، بیشتر شروع به از دست دادن بدنش میکند. او هنگام پوشیدن ماسک به فردی کاملاً متفاوت تبدیل میشود و حتی به دوستان خود حمله میکند. در نهایت، به نقطهای میرسد که اصلاً نمیتواند ماسک را بردارد زیرا با صورتش ترکیب شده است. او به فروشگاه لباس برمیگردد اما فروشنده میگوید که برداشتن آن فایدهای ندارد. تنها یک عمل عشق واقعی میتواند ماسک را بردارد و زمان او در حال به پایان رسیدن است. تعدادی دیگر از ماسکهای مشمئزکننده در فروشگاه شروع به شناور شدن در هوا کرده و سپس او را تا یک قبرستان نزدیک تعقیب میکنند.
او سپس متوجه میشود که عمل عشق واقعی که میتواند ماسک را بردارد، همان کپی زشت و آزاردهنده از سرش بود که مادر احتمالاً روانی او ساخته است. اوایل آن شب، کارلی مجسمه سر خود را در همان قبرستانی که ماسکها او را به آنجا تعقیب کردهاند، دفن کرده بود. به طور خلاصه، او کپی سرش را از خاک بیرون میآورد و ظاهراً آنقدر ترسناک است که ماسکهای شیطانی شناور که او را تعقیب میکردند، میترسند و فرار میکنند. ماسک او سپس برداشته میشود و کارلی آن موجود نفرتانگیز را نزدیک در میاندازد، به جای اینکه آن را بسوزاند… تصور یک لایه لاتکس که هرگز از صورت شما جدا نمیشود، آن هم برای یک کودک، فرای تصور وحشتناک است.
۹) اعتیاد بوریس و لینکا به مواد مخدر – کارتون سریالی Captain Planet
قیافه این کاراکتر تا حدی وحشتناک است که سمندون ما کابوس او را میبیند؛ فروش مواد مخدر را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
اگر درباره این قسمت… Mind Pollution از سریال Captain Planet صحبت نکنیم. این قسمت در مقایسه با بسیاری از موارد دیگر بسیار واقعیتر به نظر میرسد زیرا ترسهای بسیاری از ما را درباره دوستان، اعضای خانواده یا هر کسی که میشناسیم و با اعتیاد دست و پنجه نرم کردهاند، منعکس میکند… یک شرور به نام Verminous Scum یک ماده مخدر بسیار اعتیادآور به نام بلیس میفروشد و پسرعموی لینکا، بوریس، به آن معتاد میشود. در حالی که بلیس یک ماده مخدر ساختگی بوده، قرصی ساده است که فرد مصرف میکند و ارتباط آن با مواد مخدر واقعی را آشکار میکند. بوریس تحریکپذیر و متکبر میشود و در نهایت قرص را در غذای لینکا میریزد و باعث میشود او نیز معتاد شود. در نهایت، پلنتیرها مجبور میشوند با جمعیتی معتاد به بلیس که حاضرند هر کاری که اسکام بگوید برای دریافت بلیس بیشتر انجام دهند، بجنگند…
در میان این آشوب، در ازای کشتن پلنتیرها، اسکام یک بطری کامل بلیس به بوریس میدهد. او بلافاصله نیمی از بطری را مصرف میکند و تقریباً بلافاصله میمیرد. در حالی که بیشتر تفسیرها درباره اعتیاد به مواد مخدر، همانطور که در بسیاری از قسمتهای PSA کارتونهای قدیمی مرسوم بوده، ممکن است کمی آشکار باشد… شباهتها به اعتیاد واقعی به مواد مخدر بسیار آزاردهنده است. تماشای مرگ یکی از شخصیتهای بیگناه در کارتونی به سادگی Captain Planet حقیقتاً بیرحمانه و تاریک به نظر میرسد.
۱۰) کابوسهایی به نام Frybo و The Cluster – انیمیشن سریالی Steven Universe
واقعاً برای من این سوال پیش آمده که چه دلیلی برای قرار دادن چنین محتوایی، که سوخت بینظیری برای کابوس کودکان است، وجود دارد.
برای کسانی که نمیدانند، Steven Universe برنامهای است که برای پیشبرد مرزهای آنچه در انیمیشن پذیرفته شده، شناخته شده است. در قسمت Keep it Together، با جمهای جهشیافته آشنا میشویم. تکههای ترکخورده جم که با بیرحمی به هم متصل شده و مجبور به ادغام شدهاند. وقتی شکل فیزیکی به خود میگیرند، به عنوان موجوداتی تغییر شکلیافته و مشمئزکننده ظاهر میشوند که به دنبال جمهای بیشتر برای کامل کردن خود هستند. گارنت هنگام دیدن آنها برای اولین بار، فروپاشی عاطفی دارد.
بله، این قسمت درباره تجا** است… این تاریکی دهبرابر میشود وقتی بعداً با The Cluster آشنا میشویم… محصول نهایی جهشهای جم. این خوشه از هزاران و هزاران جم شکسته در مرکز زمین تشکیل شده است. آنها دائماً در درد هستند، فریاد میزنند و برای همیشه با هم بحث میکنند. در قسمت Frybo، با شخصیت فرایبو، نماد فستفود، روبرو میشویم که از قبل به اندازه کافی ترسناک بود اما وقتی هوشیار میشود، رگها و شاخکها رشد میکنند و شروع به مجبور کردن مردم به خوردن سیبزمینی سرخشده میکند. وقتی حمله میکند یا درد دارد، صداهایی که تولید میکند واقعاً شیطانی هستند.
نظرات کاربران